گفته شد برای اینکه ما بتوانیم درباره صحتوسقم یکچیزی قضاوت کنیم باید ابتدا ماهیت آن را بهخوبی بشناسیم. در رابطه با شناخت ماهیت انسان برای قضاوت درباره صحتوسقم او ما بهناچار مجبور شدیم که نکاتی راجع به زندگی نباتی و گیاهی مطرح کنیم سپس راجع زندگی حیوانی نکاتی مطرح شد، سپس به اینجا رسیدیم که انسان مانند حیوان و نبات موجودی نیست که فقط به دنبال خوردن و آشامیدن باشد و بهصرف رفع اینها تمام نیازش برطرف شود، بلکه انسان موجودی است که علاوه برخوردن و آشامیدن نیازهای انسانی هم دارد. بهعبارتدیگر انسان ملغمهای از نار، نور، دم و ریح است، این ترکیب باعث ایجاد اجزایی در وجود انسان شده است که در حیوان و نبات وجود ندارد؛ مانند عقل، روح، و...همچنین گفته شد که فرمانده این بدن قلب انسان است، که بحث شد آیا این قلب انسان سختافزار و نرمافزارش از هم جداست یا در یکجا قرار دارند؟ و اینکه آیا منظور از قلب همین قلب صنوبری شکلی است که در بدن وجود دارد یا نه چیز دیگر منظور است؟ در پاسخ
گفتهشده که فارغ از پاسخی که به سؤالات بالا داده میشود این حقیقت ثابت است که چیزی به نام قلب وجود دارد.