در مقدمه اول که در جلسه قبل ذکر شد، گفته شد که روش شناخت و روش پژوهش ما در بحث سلامت و سبک زندگی روشی مرکب از روش تجربی، شهودی و وحیانی است که با استفاده از ابزاری قوی به نام عقل به تجزیهوتحلیل این دادهها میپردازیم. مقدمه دوم این است که میزان شناخت ما در مورد مسائل مربوط بهسلامت روان و جسم انسان به چه میزان باید باشد تا ما بهواسطه آن بتوانم قضاوت درستی در مورد صحتوسقم انسان داشته باشیم؟. بهطورکلی تا زمانی که ما در مورد ماهیت، کارکرد و غایت یک شیء اطلاعات دقیقی در دست نداشته باشیم نمیتوانیم در مورد صحتوسقم آن قضاوت کنیم. درحالیکه متأسفانه در طب کلاسیک هرچند ماهیت و غایت انسانها برایشان شناختهشده نیست در مورد صحتوسقم آن اظهارنظر میکنند. بهعنوانمثال در طب اسلامی که برگرفته از انوار وحیانی است ما میدانیم که یکی از علل بیماری گناه و دروی از تقرب الهی است درحالیکه طب کلاسیک از این آموزه وحیانی غافل است لذا نمیتوانند در برخی از اوقات قضاوت درستی در مورد بیماری انسان داشته باشند.