تنها مسیر – هسته‌ی اصلی بحث – جلسه۳۱ (حجت الاسلام پناهیان)

تنها مسیر؛ راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی (هسته‌ی اصلی بحث) - حجت الاسلام پناهیان

تنها مسیر؛ راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی (هسته‌ی اصلی بحث) - حجت الاسلام پناهیان

* اين‌كه نفس را دشمن تلقی كنيم، كار دشواری است و نياز به تلقين دارد.
در جلسه قبل عرض شد كه بعد از آگاهی از ضرورت مبارزه با نفس، قدم اول اين است كه نفس خود را دشمنِ خودمان تلقّی كنـيم و از نفس خود نفرت داشته باشيم. يعنی نگرش ما به نفس بايد نگرشی باشد كه نسبت به «بدترين دشمن» خود داريم. اين‌كه نفس را دشمن تلقی كنيم، كار بسيار دشواری است و نياز به تلقين، تفكر و تأمّل دارد و با اكتفا كردن به آگاهی حل نمـی‌شـود. حضـرت امام(ره) در خصوص اهميت و نقش تلقين در رشد معنوی تاكيدهای ويژه‌ای داشتند. (... و بعضی‌ها خيال می‌كنند كه اين تكرار چـرا؟و حال آنكه لازم است. يكی از چيزهایی كه برای ساختن انسان مفيد است تلقين است. انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته بشود، بايد آن مسائلی كه مربوط به ساختن خودش است تلقين كند به خودش، تكرار كند. يک مطلبی كه تأثير در نفس انسان بايد بكنـد،با تلقينات و تكرارها بيش‌تر در نفس انسان نقش پيدا می‌كند. صحيفه امام، ج ۱۳، ص: ۳۹۷)
انسان بايد خودش قدرت تلقين كردن به خود را داشته باشد و وقتی را برای تلقين به نفس قرار دهد. ولی متأسفانه زندگی روزمره ما اين‌گونه شده است كه تلقين‌ها را ديگران برای ما انجام می‌دهند و رسانه‌ها، فيلم‌ها و سخنان اطرافيان عواملی هستند كـه موجـب تلقين از بيرون می‌شوند.
اگر هم خودمان چيزی را به خودمان تلقين می‌كنيم غالباً سخنان منفی و ناشكرانه و غيرخداپسندانه، حسادت‌ها، حسرت از گذشته و نگرانی بی‌جا از آينده است. همه‌اش تلقين منفی است، و خبر چندانی از تلقين مثبت نيست. اين يعنی ابليس و هوای‌نفسِ مـا اداره تلقين ما را به عهده گرفته است. بايد يک مدتی تلقين كردن به خود را به عهده بگيريم و امور خوب را به خود تلقين كنـيم و وقتـی ازعهده تلقين به خود برآمديم، در رأس امور، اين را به خودمان تلقين كنيم كه «بدترين دشمن ما نفـس ماسـت و بايـد بـا او مبـارزه كنيم.»

 

* «دشمنی با نفس» همه خوبی‌ها را می‌آورد.
يقيناً اولياء خدا مثل حضرت امام(ره)، آيتﷲ بهجت(ره)، و امثال آيتﷲ حق شناس (ره) و آيتﷲ خوشوقت(ره) ابتدا همين گونـه قدم‌ها را برداشته‌اند كه به جایی رسيده‌اند.
فرزند آيتﷲ العظمی بهجت (ره) نقل می‌كند كه از ايشان پرسيديم حضرت امام (ره) در عرفان عملی هم كـار كـرده بـود؟ پـدرم می‌فرمود: بله. بعد گفتم شما از ايشان چيزی بگوييد. پدرم فرمود: يک دفعه منزل ايشان مهمان بوديم و خورشت قورمه سبزی آورده بود و خودش نخورد. من پرسيدم برای چه نمی‌خوری؟ گفت: خيلی دوست دارم، می‌خواهم نخورم. چون خيلی ايـن غـذا را دوسـت دارم، می‌خواهم نخورم. (گفتگوی حجت الاسلام علی بهجت با خبرگزاری فارس؛۹۲/۰۳/۰۶)
وقتی آيتﷲ بهجت می‌خواهند از مراتب عرفان عملی امام(ره) يک مثال يا خـاطره ذكـركننـد، از غـذایی كـه دوسـت دارد، امـا نمی‌خورد حرف می‌زند. آيتﷲ بهجت می‌توانستند از ميزان معرفت امام(ره) به خدا، يا از محبتشان به اهل‌بيت، يا حتی از تقيّدشـان به نماز اول بگويند، اما چرا از مخالفت با يک دوست‌داشتنی مثال می‌زنند؟ برای اين‌كه كسی كه نفسش را زير پـايش بگـذارد، هـم معرفت به خدا پيدا می‌كند، هم علاقه به اهل‌بيت و هم تقيّد به نماز اول‌وقت پيدا می‌كند. ضمن اين‌كه شما هر وجـه مثبـت ديگـری را درباره يک آدمی بگوييد، اگر اهل اين نباشد كه نفسش را زير پايش بگذارد، آن زيبایی‌ها و خوبی‌هايش سرانجام از دست می‌روند و چه بسا روزی تبديل به زشتی شوند.

 

* بسياری از متدينين نفس خود را دشمن خود نمی‌دانند و اين يک خطر بزرگ است!
قدم اول بعد از فهميدن اين‌كه برای رسيدن به قرب پروردگار «تنها مسير، جهاد با نفـس اسـت» و نـه بسـياری از كارهـای خـوب ديگر(كه تمام اقدامات و قدم‌های ديگر همه از لوازم، مقدمات و يا شعبات جهاد با نفس است)، اين است كه از نفس خـودت نفـرت داشته باشی، از نفس بترسی، مراقبش باشی، و او را زمين بزنی. يعنی نگرش شما نسبت به نفس منفی باشد و از آن به عنوان دشـمن تنفّر داشته باشی. (اميرالمؤمنين(ع): زمانى كه به نفسْ خود بيش‌ترين اعتماد را دارى، از فريب او بيش‌تر برحذر بـاش. غررالحكم/۵۳۰)
با وجود تأكيدهای مكرر دين بر اين‌كه شديدترين دشمن انسان نفـس اوسـت، اما شايد بشود گفت اغلب متدينين، با نفسشان دشمن نيستند و حتی نفسشان را دشمن خودشان هم نمی‌دانند؛ و اين يک خطر بزرگ است! كسی كه با نفس خود دشمن است، هر روز در حال مراقبـه، مبـارزه و جنـگ و جهـاد بـا نفـس خـود است.
بايد ببينيم آيا در دلِ ما نسبت به دشمنی به نام «نفس»، كينه و نفرت وجود دارد يا نه؟ متأسفانه كينه و نفرتی كه بايـد نسـبت بـه نفس خود داشته باشيم، در اغلب ما نيست.
هر يک از ما بايد هر روز در احوال خود نگاه كند و ببيند در طول روز چندبار نفس خود را زمين زده و چندبار از نفس خود شكست خورده. مثلاً امروز برای خواندن نماز اول وقت تنبلی می‌كردی ولی برخلاف هوای‌نفست، بلند شدی و نمـاز خوانـدی؛ ايـن يعنـی يکبار نفست را زمين زدی. اما بعد پای تلويزيون نشستی و فيلمی را كه لازم نبوده ببينی و می‌توانستی به جای آن، كـار مفيـدتری انجام بدهی، ديدی. و وقتی تصميم گرفتی بلند شوی، نتوانستی و تنبلی كردی، پس از نفست شكست خوردی.
هر روز بررسی كن ببين چندبار نفس را زمين زدی؟ و چندبار نفست تو را زمين زد؟ مسئلة اصلی اين است.
اين‌كه من اين چندتا خوبی را دارم، من آدم مهربانی هستم، اهل بخشش هستم، ... اين‌ها را بگذار كنـار وخيلي به اين‌ها غرّه نشو، اين‌ها بدون مبارزه با نفـس، دردی را از روح انسـان دوا نمـی‌كنـد و انسـان را بـه سرانجام نمی‌رساند. زيرا اگر مبارزه با هوای‌نفس نكنيم، ممكن است تمام مهربانی‌ها و خوبی‌هـای مـا درخدمت هوای‌نفس ما قرار گيرد؛ در واقع «نفس امارة بالسوء» سوار ماست و دارد از همه خوبی‌های مـا بـه نفع خودش استفاده می‌كند. مثلاً نفسمان به ما می‌گويد: «تو آدم بخشنده‌ای هستی، اين‌جا يک بخشش از خودت نشان بده تا لذتی ببرم و اعتباری پيدا بكنم!» يعنی در جهت هوای‌نفس خودمان بخشش می‌كنـيم نه در جهت مخالفت با نفس!
مسئله و دعوای اصلی بر سر نفس است. دشمن تو بدی‌های تو نيست! دشمن تـو رفتارهـای بـد تـو هـم نيست، دشمن تو نفس تو است! همان نفسی كه برخی اوقات از تو كارهای خوب مـی‌خواهـد، و بـا همـان‌ كارهای خوب تو را به جهنم می‌برد! همان‌طور كه 6000 سال عبادت ابليس، او را از جهنم نجات نـداد. لـذا انسانی كه وجوه مثبت و خوبی‌هایی دارد، اگر نفس خود را زير پا نگذاشته باشد، خوبی‌هـا و زيبـایی‌هـايش سرانجام تبديل به بدی و زشتی خواهند شد.

 

* بايد دشمنی نفس با خودمان را لمس كنيم و بفهميم كه اين دشمن خطرناک ما را رها نمی‌كند.
بايد دشمنی نفس با خودمان را لمس كنيم و بفهميم كه اين دشمن خطرناک ما را رها نمی‌كند و قطعاً به ما ضربه می‌زند. تا وقتـی كه اين دشمن را از بين نبری، از او در امان نخواهی بود. اگر بتوانيم اين نگرش را پيدا كنيم كه    نفسمـان بـدترين دشـمن ماسـت،آن‌وقت می‌توانيم با او مقاتله و جنگ كنيم. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «به كمک عقلت، با هوای‌نفست مقاتله كـن و بجنـگ تـا رشـد كنی.» (غررالحكم/حديث۸۱۸) مجاهده به معنای كوشش بسيار و مبارزه است، اما مقاتله صـريحاً به معنای جنگيدن است؛ جنگی كه در آن قصد كشتن وجود دارد. لذا حضرت درباره كسانی كـه در مبـارزه بـا هـوای‌نفـس پيـروز شده‌اند، می‌فرمايد: «شهوت و هوای‌نفس خود را كشته‌اند.» (نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳)
حضرت در روايت قبلی نفرمودند: «از هوای نفست تبعيت نكن»، فرمودند: «قاتِل نفسَک»، يعنی بجنگ به قصد كشت؛ چرا؟ چـون اين نفس با تبعيت نكردن كنار نمی‌نشيند، اگر يک دفعه تبعيت نكنی، مرتبه ديگر می‌آيد، تا ... بالاخره ضربه خودش را بزند. لذا بايد آن‌قدر با نفست بجنگی تا مرگش اعلام شود.
رسول خدا(ص) هم خطر نفس را به گونه‌ای ديگر اعلام می‌فرمايند: «استعَيذوا باللهّ مِن الرَّغبِ» (كنز العمال/حديث۶۱۶۰) يعنی بـه خدا پناه ببر از اين‌كه ميل شديدی به يک چيزی پيدا كنی. زيرا همين ميل شديد، تو را نابود می‌كند. مردم چـه چيـزی را خيلـی بـد می‌دانند و از آن به خدا پناه می‌برند؟! شايد بگويند: از سرطان يا از تصادف به خدا پناه می‌بريم.  اما رسول خـدا(ص) مـی‌فرمايـد: از رغبت پيدا كردن، و از شديداً متمايل شدن به چيزی، به خدا پناه ببر! بگو: «خدايا! دل ما را حفظ كن يک وقت يـک چيـزی را زيـاد دوست نداشته باشیم.» ما بايد چنين نگاهی به تمايلات نفسانی پيدا كنيم.

 

* اهميت مجاهده با نفس در حالات پنج‌گانه.
امام صادق(ع) می‌فرمايد: (من لايحضره الفقيه/۴/۴۰۰) كسی كه در چهار لحظه بتواند مالک نفس خودش باشد، خداوند آتش جهنم را بـراو حرام می‌كند. ۱و۲- وقتی كه می‌بيند اين نفسش مايل به چيزی شده يا از چيزی ترسيده، در ايـن دوتـا لحظـه بتواند مالک نفس خودش باشد. اگر نفست مايل به چيزی شد، بايد بهش بگویی :«چه خبر است؟ با چـه منطـق و ملاكـی ناگهـان عاشق شدی؟ بی‌خود می‌كنی اين‌قدر اصرار می‌كنی.» مالكش بشو! اگر از چيزی ترسيدی يا نفرت پيدا كردی، به حرف نفست گوش نكن؛ به نفست بگو: «چه خبر است اين‌قدر شلوغش كردی؟»
بعد می‌فرمايد: ۳و۴و۵- وقتی كه نفس شهوتی پيدا می‌كند يا غضب‌ناک می‌شود، و وقتی كـه راضـی می‌شود و آرامش بی‌جا پيدا می‌كند، در اين مواقع، بايد بتوانی مالک نفس خودت باشی. انسان اصلاً نبايـد بـه خـودش حـق بدهـد عصبانی بشود؛ به نفست بگو: «چه خبر است عصبانی شدی؟ چه چيزی را خيلی دوست داشتی و اصرار داشتی كه به تو برسـد كـه نرسيده؟ اصلاً بی‌خود دوست داری و اصرار داری، كه حالا چون بهش نرسيدی، اعصابت به هم ريختـه. تـو حـق نـداری عصـبانی بشوی.» با نفست بجنگ، بهش بگو: «چرا ناراحت شدی؟ چرا دلت رفت؟ چرا زيادی خوشحال شدی؟ چـه خبـر اسـت؟ پـس‌ فـردا می‌خواهی چه بلایی سر من دربياوری؟» بگير يقه نفس خودت را.
امام صادق(ع) می‌فرمايد اگر در همه اين حالت‌های پنج‌گانه «إذا رغب، إذا رهب، إذا اشتهی، إذا غضب، إذا رضـی» و در همـه ايـن لحظه‌ها مالک نفس خودت شدی و نگذاشتی اين نفس راحت اسب دوانی كند، خدا بدنت را بر جهنم حرام خواهد كرد. آيا اين نتيجه كمی است؟! ببينيد مجاهده با نفس چه ارتباط مستقيمی پيدا می‌كند با رفع عذاب الهی! از آن‌طرف بهای بهشت هم جهاد بـا نفـس است. (اميرالمؤمنين(ع): جهِاد الهوی ثَمنُ الجَنّة؛ِ غررالحكم/۴۷۵۶)
اين پنج حالت، شامل اغلب حالات انسان را شامل می‌شود؛ انسان يا راضی است، يا ناراحت و عصبانی، يا تمايل دارد بـه چيـزی يـا می‌ترسد از چيزی. آن‌وقت اگر كسی بخواهد در اين حالات مالک نفسش باشد، آيا فرصتی برای آرامش و  بی‌خيالی برايش می‌ماند؟ ببينيد چقدر اين نفس وحشت‌ناک است، چه كارهایی می‌كند و چه نقشی در عالم هستی دارد كه جهنم و بهشت ما بسته به جنگ با اين نفس است.
دوستان من! نگرش ما به نفس با نگرشی كه آيات و روايات به نفس دارند، خيلی فاصله دارد. ما نياز داريم كه اين نگرش خودمان را اصلاح كنيم. يكی از راه‌های مهم كه حضرت امام(ره) هم بعد از ۶۰ سال سلوک معنوی، تاكيد می‌فرمودند، تكـرار و تلقـين اسـت. يكی از كارهایی كه می‌تواند با مرور و تامّل در روايات در جلسات معنوی صورت گيرد همين توصيه امام(ره) است. مرور و تامـل در روايات مربوط به دشمنی و جهاد با نفس، بخش مهمی از عمليات تلقين است؛ تلقين برای اين‌كه نفرت از نفـس پيـدا كنـيم، بـرای اين‌كه دشمنی نفس برايمان جا بيفتد، برای اين‌كه اين نگرش كه خدا و اولياء خدا می‌خواهند در ما ايجاد شود.
يكی از پاسخ‌هایی كه حضرت آيتﷲ بهجت(ره) در پاسخ كسانی كه از ايشان توصيه برای سلوک معنوی می‌خواستند، اين بود كه می‌فرمودند: «هر روز، يک روايت از كتاب (جهادُالنفّس) وسائل‌الشيعه را مطالعه كنيد. در واضحاتش بيش‌تر فكر كنيد. بعد اين را در خودتان می‌بينيد كه سر يک سال، عوض شده‌ايد!»(نكته‌های ناب/۱۴۳)

 

* جايگاه مبارزه با هوای‌نفس در دعای تعليمی رسول خدا(ص) به اميرالمؤمنين(ع).
رسول خدا(ص) از قول خداوند متعال به علی بن ابيطالب(ع) دعایی را ياد دادند كه باز هم در اين دعا جايگاه محوری هوای‌نفـس را می‌شود ديد. رسول خدا(ص) بنابراين نقل فرمودند: «علی جانم! خداوند متعال به من فرموده است كه: هـركس بـين دو امـری كـه نمی‌داند كدامش بهتر است مردد شد، و می‌خواست نظر من(خدا) را بداند و مطابق آن‌چه من دوست دارم عمل كند و خلاصه اين‌كـه دوست داشت من برايش انتخاب كنم، بگويد: ...خدايا! من به علم تو كه همه كائنات را در برگرفته قسمت می‌دهـم كـه تـو بـه هوای‌نفس و ظاهر و باطن من عالم هستی  كه من را به همان سمتی كه می‌پسندی بكشانی» تا اين‌كه می‌فرمايد: «و من را رهـا نكن كه ميل من مخالف ميل تو باشد، يا خواسته من غير از خواسته تو باشد و با قدرت خودت، من را به سمت چيـزی كـه دوسـت‌داری ببر و با قدرت خودت آن‌چه دوست داری را بر آن‌چه من دوست دارم غلبه بده، تا اين‌كه با هوای تـو هـوای مـن تنظـيم بشـود! (مستدرک الوسائل/۶/۲۴۴)

 

* اهميت عمل نكردن به ميل نفس.
مگر چقدر اهميت دارد كه انسان مراقبت كند كه به ميل نفسش عمل كند؟ اهميتش به اين است كه اگـر درقدم اول به ميل نفست  -كه گناه نباشد - عمل كنی، ممكن است برای يكی دوبار عيبی نداشته باشد؛ اما اين نفس وقتی كه به ميلش عمل كردی  قوی‌تر می‌شود و بعد از چند قدم قطعاً تو را به گناه وادار مـی‌كنـد، وقطعا نمی‌توانی مقاومت كنی. يعنی وقتی به ميل نفست عمل كردی، نفست بزرگ و پررو می‌شود، و وقتی كه بزرگ شد، ايستادن در مقابل او و به حرفش گوش نكردن، خيلی سخت می‌شود. اگر يک هنرمنـد انيميشـنش را درست كند، می‌تواند اين مفهوم مهم و مغفول را به سادگی برای مردم جا بيندازد. وقتی دو جا در زمينه‌های معمولی، كـه گنـاه هـم نيست، به حرف نفس گوش كردی، نفست بزرگ  می‌شود. ديروز اگر می‌گفت گناه بكن، مـی‌گفتـی «بـرو! خجالـت بكـش. مـن را می‌خواهد به گناه وادار كند.» اما دو جا كه گناه نبود و به حرفش گوش كردی و گنُده شد، اين‌دفعه با صدای كلفت می‌گويـد: «مـن دلم می‌خواهد بايد اين گناه انجام شود!»  می‌گویی:« چشم چشم، چشم، زورم به تو نمی‌رسد»
پیامبر اسلام می‌فرمایند: ابليس می‌گويد: من با «گناه» بندگان خدا را هلاک می‌كنم و به جهنم می‌برم، اما آن‌ها توبه می‌كنند و حال من را می‌گيرند و من را هلاک می‌كنند. بعد من آن‌ها را به هوای‌نفس -يعنی به چيزهایی كه دوست دارند ولی گناه نيست - وادار می‌كنم، و اين‌ها می‌گوينـد:ما كه گناه نكرديم، و خيال می‌كنند كه راهشان درست است، بعد انتهای اين مسيرشان می‌روند به جهنم، اما چون نمی‌فهمنـد كـه دارند به سوی جهنم می‌روند، ديگر توبه هم نمی‌كنند. (ميزان الحكمه/۲۱۳۸۹)
اميرالمؤمنين(ع) دقيقاً به همين راهبرد(عمل نكردن به ميل نفس) در برخورد با نفس اشاره می‌فرمايند: «بـه نفـْسهايتـان رخصـت ندهيد كه اين رخصت‌دادن‌ها شما را به راه‌های ستمكاران می‌برد و با نفسْهايتان مماشات نكنيد كه مماشات كردن با آن شما را بـه گناه و معصيت می‌كشاند. (نهج البلاغه/خطبه۸۶)
و در جای ديگر می‌فرمايند: «به نفسْ خود در پيروی از هوس و برگزيدن لذت‌هـای دنيـا رخصـت نده كه دين تو خراب می‌شود و درست نمی‌شود» (غرر الحكم/حديث۱۰۴۰۰)
اميرالمؤمنين(ع) به فرآيند بزرگ و پررو شدن نفس هم اين‌گونه اشاره می‌فرمايند: «هر كه در آن‌چه دوست دارد بر نفسْ خـود آسـان گيرد، در آن‌چه دوست ندارد نفسش او را به رنج و زحمت اندازد.»(غررالحكم/حديث۸۷۸۲)
و يا می‌فرمايند: «اين نفس‌ها را سركوب كنيد؛ زيرا كه نفس‌ها گرايش شديد به شهوت‌های خود دارنـد ، اگر از آن‌ها اطاعت كنيد، شما را به سوی بدترين فرجام منحرف می‌كنند.» (غررالحكم/حديث۲۵۵۹) و«هركس با نفس خود سازش‌كارى كند، نفسش او را به ارتكاب گناهان می‌كشاند.»(غررالحكم/۹۰۲۲)

 

* امام صادق(ع): از نفس‌های خودتان بترسيد، همچنان كه از دشمنانتان می‌ترسيد.
امام صادق(ع) می‌فرمايد: «بترسيد از هوای‌نفـستـان، همـان جـوری كـه از دشمنانتان می‌ترسيد. (كافی/۲/۳۳۵)
البته الان اين حديث را جوانانی می‌شنوند كه دشمن را از نزديک نچشيده‌اند. حتی جوان‌های دوران دفاع مقدس هم هميشه دشمن را از نزديک تجربه نمی‌كردند، فقط برخی اوقات شرايطی پيش می‌آمد كه دشمن را از نزديک لمس می‌كردند. اما جوانی كـه اصـلاً دفاع مقدس را نديده، چگونه می‌خواهد دشمن را تصور كند و دشمنی او را لمس كند، تا بتواند به اين فرمايش امام صادق(ع) عمـل كند؟ كار راحتی نيست.
در ادامه روايت حضرت می‌فرمايد: برای انسان، هيچ دشمنی شديدتر از«پيروی از هوای‌نفـس» نيسـت. (كافی/۲/۳۳۵)

 

* زشتی و پستی هوای‌نفس بايد برای ما جا بيفتد.
جمع‌بندی مباحث گذشته اين شد كه نسبت به هوای‌نفس خود بايد دو احساس داشته باشيم. ۱. هوای‌نفس را دشمن خود بـدانيم.
۲. هوای‌نفس را زشت، كريه و پست بدانيم. نگاه ما به نفس بايد همان نگاهی باشد كه به يک چيز متعفن داريم. ما بايد به كمـک مرور و تكرار و تفكر در آيات و روايات آن‌قدر اين دو مطلب را به خودمان تلقين كنيم، كه اين دو احساس را نسبت به نفس خودمـان پيدا كنيم. ائمه هدی(ع) سنگ تمام گذاشتند و همه حرف‌ها را در اين زمينه به ما زدند؛ تمام تلاششان را انجام دادنـد تـا ايـن مسائل برای ما جا بيفتد. ما هم بايد تمام محبتمان به اهل‌بيت(ع) را به كار بگيريم برای اين‌كه كلمات نورانيشـان در ايـن زمينـه برايمان جا بيفتد.
يكی از رواياتی كه برای تلقين زشتی و پستی تبعيت از هوای‌نفس می‌تواند به ما كمک كند، اين فرمايش اميرالمؤمنين(ع) است كه می‌فرمايد: «كسی كه شهوات و دوست‌داشتنی‌هايش بر او غلبه پيدا می‌كند ذليل‌تـر از عبـد و بـرده‌ای اسـت كـه خريـد و فـروش می‌شود.» (غررالحكم/ص۷۰۹) حالا ببينيد می‌توانيد نسبت به ذلت و بيچارگی يک برده‌ای كـه خريد و فروش می‌شود احساس دقيقی داشته باشيد يا نه.

 

* امام كاظم(ع): كسی كه به نقايص نفس خود رسيدگی نكند، هوای‌نفس بر او غلبه می‌كند.
امام موسی بن جعفر(ع) می‌فرمايد: «كسی كه به نقايص نفس خود رسيدگی نكند، هوای‌نفس بر او غلبه می‌كند و كسـی كـه (بـه واسطه چيرگی مداوم هوای‌نفس) مدام در حال ناقص شدن و كم شدن است (و در نتيجه هر روز وضعش بدتر از ديروز است) مرگ برای او بهتر است.» (مـن لا يحضـره الفقيه/ج۴/ص۳۸۲) همان‌طور كه می‌بينيد در اين‌جا كاری به اين ندارد كه چقدر آدم خوبی هستی و چندتا خوبی يا بدی داری، بلكه می‌فرمايد بايد مدام به نفس خود رسيدگی كنی. يعنی در بيرون دنبال فهرست بدی‌ها و خوبی‌هـای خـودت نبـاش، بلكـه در درون خودت به دنبال اين باش كه چند بار بر نفس خود غلبه  كرده‌ای و چند بار از آن شكست خورده‌ای.

 

* يک راز مهم در موضوع مبارزه با نفس.
در موضوع مبارزه با نفس يک راز مهم وجود دارد كه اگر به اين راز پی ببريم، ريشه بسـياري از حـوادث تـاريخی و حتـی حـوادث كنونی منطقه را می‌فهميم. مثلاً اين روزها شما برخی از تصاوير مربوط به وحشی‌گری و جنايت تروريست‌ها در سوريه را ديده‌ايد كه چگونه آدم‌های بی‌گناه را زنده زنده به آتش می‌كشند يا بچه‌ها را سرمی‌بُرند و تيرباران می‌كنند، اما چه می‌شود بعضی‌ها به اين حدّ از رذالت می‌رسند؟ آيا اين‌ها صرفاً اشتباه كرده‌اند يا دچار سوء تفاهم شده‌اند؟! قصه به اين سادگی‌هـا نيسـت و بايـد رذالـت اين‌هـا را ريشه‌يابی كرد.

 

* چرا قابيل كه اهل عبادت بود يک‌باره دست به جنايت زد؟!
چرا خداوند اولين جنگ تاريخ حيات بشر را بين دو آدم خداپرست (هابيل و قابيل) قرار داده است؟ چـون مـی‌دانيـد كـه قابيـل آدم كافری نبود، حتی اهل عبادت بود و برای خدا قربانی داده بود و فقط قربانی او قبول نشد؛ مثل خيلی از كارهای خوبی كه ما انجـام می‌دهيم و قبول نمی‌شود. ولی چه شد كه يک‌باره دست به جنايت زد؟ چرا اولين جنگ تاريخ بشـر، بـين يـک حـرام خـور و يـک حلال خور نبود؟ چرا بين يک بی‌نماز ويک نمازخوان نبود؟
بالاترين جنايتی كه در عالم رخ داده است، جنايت كربلا و قتل اباعبداﷲ الحسين(ع) است.( امـالی صدوق/۱۱۶) در كربلا هم دوباره می‌بينيم يک عده آدم نمازخوان دست به جنايت می‌زنند! چه شد يک عده به ظـاهر مسـلمان يـانمازخوان بدترين جنايت تاريخ بشر را انجام دادند؟!

 

* شايد ماركسيست‌ها به اندازه سازمان منافقين خلق كه نماز می‌خواندند، جنايت‌كارانه آدم نكشتند.
در تاريخ انقلاب خودمان هم گروه‌های تروريستی مختلفی داشتيم؛ هم جنايت منافقين و هم ماركسيت‌هـا را ديـده‌ايـم ولـی شـايد ماركسيست‌ها به اندازه منافقين سازمان مجاهدين خلق كه نماز هم  می‌خواندند، جنايت‌كارانه آدم نكشتند!
امروز هم در سوريه، تروريست‌هایی كه به ظاهر مسلمان هستند، آن‌قدر وحشيانه آدم می‌كشند كه بی‌سابقه است؛ از كافران و ملحدان كمتر چنين قساوت‌ها و جنايت‌هایی می‌بينيم. دليل ايـن  وحشـی‌گـری از سـوی كسانی كه اهل نماز و ديانت هستند چيست؟ برخی از اين تروريست‌های سوريه آن قدر متشرّع هستند كـه اگر مفتی آن‌ها به جهاد نكاح فتوا نداده بود، هرگز حاضر نمی‌شدند عمل منافی‌عفت انجام دهند. ولی با وجود اين تشرّع، ببينيد چقدر راحت آدم‌های بی‌گناه را می‌كشند! 

 

* آيا كسی كه يک مقدار اهل مذهب و ديانت شد ولی با هوای‌نفس مبارزه نكرد، خيلی وحشی می‌شود؟
آيا اين‌ها نشان نمی‌دهد كسی كه يک مقدار مذهبی شد و اهل دين و ديانت شد ولی مبارزه با هـوای‌نفـس نكـرد، خيلـی وحشـی می‌شود؟ شواهد تاريخی نشان می‌دهد اولين جنايت تاريخ، يعنی قتل هابيل توسط قابيل از همين نوع بوده و بزرگترين جنايت تاريخ در كربلا هم از اين نوع بوده است. وحشی‌گری‌های امروز در سوريه و جاهای ديگر نيز از همين نوع است.
خوارج مذهبی‌ترين گروهی بودند كه با اميرالمؤمنين(ع) جنگيدند. خوارج آن‌قدر متشرّع بودند كه وقتی اشتباهاً در مزرعه‌ای به يـک چهارپا، تير زدند و آن را كشتند، بلافاصله رفتند تا از صاحب آن حلاليت بطلبند! آن‌وقت همين خوارج مردی به نام عبداﷲ بن  خباب را به جرم محبت اميرالمؤمنين(ع) يا كافر ندانستن علی(ع) در مقابل همسر باردارش سر بُريدند و بچه او را هم مهدورالدّم دانسـته وشكم همسر باردارش را شكافته و بچه را هم كشتند. (موسوعة التاريخ الاسلامی/۵/۲۳۷)
چطور يک انسان به چنين وحشی‌گری و جنايتی دست می‌زند؟ آيا اين عادی اسـت؟!       هـيچ كـدام از اين‌هـا تصادفی نيست بلكه نشان دهنده يک واقعيت مهم است و از برخی قواعد عالم هستی حكايت می‌كند. همـه اين‌ها به ما می‌گويد كه اگر يک آدم به ظاهر مذهبی و متشرّع، مبارزه با نفس نكند و مطيـع هـوای‌نفسـش باشد، می‌تواند از آدم كافر و ملحدی كه هميشه مطيع هوای‌نفسش است، وحشـی‌تـر بشـود؛ از ايـن آدم مذهبی ممكن است جنايت‌هایی سر بزند كه از كافران و ملحدان هم سر نمی‌زند!
گاهی اوقات از آدمی كه ادعای دين و ايمان ندارد، انصافی ديده می‌شود كه از آدمی كه ادعای دين و ايمان دارد ولی مطيع هـوای‌نفس خودش است، اين انصاف را نمی‌بينيم. اين آدمِ مدعیِ ديانت، جنايت‌ها و خيانت‌هایی مرتكب می‌شود كه حدّ و حساب ندارد.
اين طور نيست كه حتماً جنايت كار بودن اين مذهبی‌ها را در آدم‌كشی ببينيم، بلكه هر كسی در هر عرصه‌ای كـه هسـت بـه نـوعی رذالت خود را نشان می‌دهد. مثلاً گاهی يک عنصری در عرصه رسانه می‌بينيد كه بچه مذهبی بوده ولی چون مطيع هوای‌نفسـش است دروغ‌هایی حاضر است ببندد و تخريب‌هایی حاضر است بكند كه يک آدم ملحد حاضر نيست چنين كارهایی انجام دهد. يعنی يک آدم ملحد حاضر نبود كسی را اين‌طور تخريب كند. يک آدم مذهبی و نمازخوان كه مطيع هوای‌نفس باشـد، گـاهی در رذالـت غوغا می‌كند و كارهای زشتی انجام  می‌دهد كه از یک كافر ملحد هم  برنمی‌آيد.

 

* بچه مذهبی‌ها مواظب باشند برای فرار از مبارزه با نفس، پشت دين‌داری خود پنهان نشوند.
بچه مذهبی‌ای كه مطيع هوای‌نفسش باشد، تبعيت خودش از هوای‌نفس را توجيه می‌كند. مثلاً اگر با شوهرش دعوا كند، شوهرش را تكفير می‌كند و او را به لجن می‌كشد. يا آقای مذهبی اگر با خانمش دعوا كند، او را تكفير می‌كند و بـه لجـن مـی‌كشـد و همـه هواپرستی‌های خود را پشت سر توجيهاتش مخفی می‌كند. ابليس هم روز اول همين كار را كرد. ابليس در توجيه سـجده نكـردنش گفت: «من از آدم بهترم، مـرا از آتـش آفريـده‌ای و او را از خـاک آفريـده‌ای؛ قـالَ أنَـا خيَـرٌ منْـه خلَقَتْنَـی مـنْ نـارٍ و خلَقَتْـه مـنْ طين». (اعراف/۱۲)
بچه مذهبی‌ها مواظب باشند برای فرار كردن از مبارزه با نفس، پشت دين‌داری خود پنهان نشوند. مبارزه با هوای‌نفس اصلش بـرای ما مؤمنين و نمازخوان‌ها است نه برای كافران. جهاد با نفس برای كسانی نيست كه در اروپا و كشورهای ديگر هسـتند و از ديـن وايمان چيزی نشنيده‌اند. اگرچه آن‌ها هم اگر مبارزه با نفس كنند سود می‌برند.

 

* مبارزه با نفس برای اين است كه كسانی مثل تروريست‌های سوريه درست نشوند.
مبارزه با نفس برای اصلاح كافران نيست، برای اين است كه كسانی مثل تروريست‌های سوريه درست نشـوند. بـرای اين‌هـایی كـه تعصب‌های دينی قوی دارند ولی امروز دارند بچه سر می‌بُرند، آدم‌ها را زنده می‌سوزانند و جنايت‌های وحشـت‌ناک انجـام مـی‌دهنـد.
وقتي هم دستگيرشان می‌كنند می‌گويند: «زود باشيد مرا بكشيد تا به ملاقات پيامبر(ص) بروم!»
تصور نكنيد اين افراد تنها دچار سوء تفاهم شده‌اند يا اشتباه به عرضِ آن‌ها رسانده‌اند! مگر يک آدم چقدر می‌تواند اشتباه كند؟ بالاخره هر آدمی عقل و شعور دارد و تا اين حدّ نمی‌تواند دچار اشتباه بشود و از روی نفهمی جنايت كند. بـالاخره انسـان وجـدان و فطـرت دارد. پس مسأله صرف يک برداشت اشتباه نيست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *