تنها مسیر – هسته‌ی اصلی بحث – جلسه۲۳ (حجت الاسلام پناهیان)

تنها مسیر؛ راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی (هسته‌ی اصلی بحث) - حجت الاسلام پناهیان

تنها مسیر؛ راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی (هسته‌ی اصلی بحث) - حجت الاسلام پناهیان

* مراحل مبارزه با نفس؛ ۱. «عقل» در مقابل هوای‌نفس ۳. «ايمان» در مقابل هوای‌نفس ۴. «ولايت» در مقابل هوای‌نفس.
مسير مبارزه با نفس، در نهايت به مديريت مبارزه با هوای‌نفس توسط ولايت منجرمی‌شود. اگر در اوايل مبارزه با نفس، عقل در مقابل هوای‌نفس بود؛ در مراحل بعد ايمان است كه در مقابل هوای‌نفس قرار می‌گيرد و بعد، نهايتاً اين ولايت است كه در مقابل هوای‌نفس قرار می‌گيرد.
۱- عقل در مقابل هوای‌نفس: عقل توصيه می‌كند كه دورترين منافع را ببين ولی هوای‌نفس تو را دعوت به سطحی‌ترين منافع می‌كند.
۲. ايمان در مقابل هوای‌نفس: ايمان، هدف و انگيزه را ايجاد می‌كند ولی هوای‌نفس تلاش می‌كند ايمان شكل نگيرد. اگر كسی از هوای‌نفس تبعيت كند، ايمان را از دست می‌دهد.
۳. ولايت در مقابل هوای‎نفس: برای مبارزه با نفس، برنامه‌ريزی لازم است. و «تقوی» برنامه مبارزه با نفس است كه روش تضعيف «من» را بيان می‌كند. برای تضعيف «من» بايد دستورات را از خدا بگيری و اين دستورات را ولیّ‌خدا بايد به تو ابلاغ كند. دستورگرفتن از خدا، مستقيم نيست و بايد در مقابل ولیّ او تواضع كنی. پذيرفتن برتری او و فضيلت او در اين تواضع هست. در اين مرحله، هم بايد دستوراتی را كه ولیّ‌خدا از جانب خدا بيان می‌كند را بپذيری و هم دستوراتی كه خودش می‌دهد را بپذيری تا انانيّت تو از بين برود. پس در اين مرحله، هوای‌نفس در مقابل «ولايت» قرار می‌گيرد و برای مقابله با هوای‌نفس بايد دستورات ولیّ‌خدا را بپذيری.

 

 * كسی كه دين خود را از امام(ع) نگرفته باشد، از هوای‎نفس خود تبعيت كرده.
در مورد رابطه هوای‌نفس با ولايت روايت‌های زيادی وجود دارد. از امام رضا(ع) در مورد معنای اين آيه سؤال شد: «و مَنْ أضَلَّ ممّنِ اتبَّع هواه بغِيَرهَدىٍ مِنَ اللهَّ ؛ چه كسى  گمراه‌تر است از آن‌كه از هواى‌نفس خود بدون هدايت خدا پيروى كند.»(قصص/50) حضرت فرمودند: «منظور كسى است كه دين خويش را به رأى و نظر خود گرفته باشد و از امامى از ميان ائمه هدی تبعیت نمی‌کند.
صداقت انسان در تواضع به خدا، تنها هنگام تواضع به ولیّ‌خدا ثابت می‌شود.
تواضع واقعی انسان‌ها به خداوند، در نوع برخوردشان با ولايت مشخص می‌گردد. اگر ولايت فردی مثل خودت كه بر تو فضل و برتری دارد را بپذيری، در واقع تواضع كرده‌ای و در اين‌جا است كه ولايت اصل می‌شود. با موضوع ولايت، بايد تحليلی و تعقّلی برخورد كرد و آثار آن را در تمام اجزاء دين بررسی كرد. آن‌چه از مجموعه بسياری از آيات قرآن، روايات، و نيز بررسی‌های عقلی روشن می‌شود، اين است كه صداقت انسان در تواضع به خدا، تنها هنگام تواضع به ولیّ‌خدا ثابت می‌شود.
زراره  می‌گويد از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شنيدم كه می‌فرمودند: «خداوند امر خلقش را به پيامبرش واگذار كرده است تا ببيند اطاعتشان چگونه است؟ سپس اين آيه را تلاوت می‌كردند كه هر آنچه پيامبر به شما (دستور)  می‌دهد بپذيريد و ازهرچه نهی می‌كند، دوری كنيد.»(كافی/۱/۲۶۶)
امام صادق(ع) روايت می‌كند كه رسول خدا(ص) فرمود: «قسم به آن كسی كه مرا به پيامبرى برانگيخته است، خدا را ديدار كند (اگر كسى با اعمال هفتاد پيامبر، خدا را ديدار كند)، اما ولايت اولوالأمرِ خاندان ما را به همراه نداشته باشد، خداوند از او نه توبه و بازگشتى می‌پذيرد ونه فديه‌اى.»(امالی مفيد/۱۱۵)
در روايات مشابه ديگری، رسول خدا(ص) می‌فرمايد: «قسم به كسی كه جان محمد به دست اوست، اگر در روز قيامت كسی با عمل هفتاد پيامبر وارد شود، خداوند از او قبول نمی‌كند مگر اين‌كه با ولايت من و اهل‌بيت من آمده باشد.» (امالی طوسی/۱۴۰)

 

* كسی كه اعتقاد به ولايت اهل بيت(ع) نداشته باشد، اهل دوزخ است حتی اگر تمام عمرش عبادت كند.
ميسرمی‌گويد: بر امام صادق(ع) وارد شدم و به آن حضرت عرض كردم: فدايت شوم، همسايه‌اى دارم كه شب‌ها برای نمازشب از صدای او بيدار می‌شوم كه يا مشغول خواندن قرآن است و آيات را مكررّ مى‌خواند و گريه و زارى مى‌كند و يا دعا مى‌كند. درباره او تحقيق كردم، به من گفتند: او از همه محرمّات الهى دورى مى‌كند. امام (ع) فرمود: اى ميسر، آيا به آنچه تو اعتقاد دارى (ولايت ما اهل بيت) معتقد است؟ گفتم: خدا مى‌داند.
اين گذشت تا آن‌كه سال بعد به حج رفتم و از حال آن مرد پرسيدم، متوجه شدم كه هيچ معرفتی به ولايت اهل‌بيت(ع) ندارد. وقتى خدمت امام صادق (ع) رسيدم و از حال آن مرد به حضرت خبر دادم، همان سخن سال گذشته را تكرار فرمود و پرسيد: آيا به آنچه تو اعتقاد دارى معتقد است؟ گفتم: نه. فرمود: اى ميسر، كدام نقطه روى زمين از همه‌جا حرمتش بيش‌تر است؟ گفتم: خدا و رسول او و فرزند پيامبرش بهتر مى‌دانند. حضرت فرمود: اى ميسر، ميان ركن و مقام باغى از باغ‌هاى بهشت است، و ميان قبر رسول خدا(ص) و منبرش نيز بوستانى از بوستان‌هاى بهشت قرار دارد. به خدا قسم اگر خداوند به  بنده‌اى عمرطولانی بدهد تا اين‌كه او ميان ركن و مقام، و ميان قبر و منبر پيامبر، هزار سال خدا را عبادت كند، و سپس او را مظلومانه در بسترش مانند گوسفند سر ببرند، و خدا را در حالى ملاقات كند كه به ولايت ما معتقد نباشد، بر خدا سزاوار است كه او را بر روی صورت در آتش دوزخ بياندازد. (ثواب الاعمال صدوق/۲۱۰)

 

* خداوند عمل بنده‌ای كه در مورد ما اهل بيت(ع) شک داشته باشد را قبول نمی‌كند.
تعابير چنين رواياتی تأييد می‌كند كه ما برای خوب بودن و انجام دادن چند كار خوب آفريده نشده‌ايم. ما به اين دنيا آمده‌ايم تا با هوای نفسمان مبارزه كنيم و اين مبارزه نهايتاً به پذيرش و تبعيت از ولايت ختم می‌شود.
پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «اگر بنده‌ای هزار سال در بين ركن و مقام خدا را عبادت كند و بعد هم مظلومانه مثل گوسفند  ذبح شود، او با همان كسانی محشور می‌شود كه به آن‌ها تأسی و اقتدا می‌كرده و با هدايت آن‌ها هدايت می‌شده است؛ اگر آن‌ها اهل بهشت باشند، او هم بهشتی می‌شود و اگر آن‌ها جهنمی باشند، او هم جهنمی می‌شود.» (بحار الانوار/۲۷/۱۸۰)
در روايت ديگری از اَمالی مفيد از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده است: «خداوند عمل بنده‌ای كه در مورد ما اهل بيت شک داشته باشد را قبول نمی‌كند.» (امالی مفيد/۳)

 

* اهميت «هوی» در قرآن، هوای‌نفس علت مخالفت با انبياء.
قرآن به عنوان يكی از ويژگی‌های پيامبراكرم(ص)، می‌فرمايد: «پيامبر از روی هوای‌نفس حرف نمی‌زند؛ وما ينطْقُ عنِ الهَوى» (نجم/۳). معلوم می‌شود تبعيت از «هوی» مسأله مهمی است و پيامبر(ص) اهل آن نيست. اين نوعی نگاه مثبت را برای دوری از «هوی» نشان می‌دهد.
تعابير ديگری هم در قرآن وجود دارد كه كسانی كه اهل تبعيت از هوای‌نفس هستند را به سگ تشبيه می‌كند. مانند اين آيه كه درباره يكی از علماء بنی‌اسرائيل(بلعم باعورا) است: «واگر مى‌خواستيم درجات و مقاماتش را به وسيله آن آيات بالا  مى‌برديم، ولى او به امور ناچيز مادى ولذت‌های زودگذرِ دنيايى تمايل پيدا كرد و از هواى نفسش پيروى نمود، پس مَثَل او مانند سگ است كه  اگر به او هجوم ببرى، زبانش را بيرون مى‌آورد، واگر به حال خودش رها كنی، بازهم زبانش را بيرون مى‌آورد و لَه لَه می‌زند.(از شدت هواپرستی، يک حالت عطش نامحدود پيدا كرده كه هيچ‌گاه از دنيا سير نمی‌شود). اين داستان گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند.» (اعراف/۱۷۶)
خداوند در آيه ديگری می‌فرمايد: «ما از بنى‌اسرائيل بر اطاعت از خدا و پيروى از موسى پيمان گرفتيم و پيامبرانى به سوى ايشان فرستاديم، هرگاه پيامبرى احكام و قوانينى براى آنان مى‌آورد كه مطابق هوای نفسشان نبود(دلخواهشان نبود)، برخی از پيامبران را  تكذيب می‌كردند و برخی را مى‌كشتند.» (مائده/۷۰)

 

* قرآن: حق نمی‌تواند از «هوای مردم» تبعيت كند.
حق نمی‌تواند از هوای مردم تبعيت كند، چون در ميان مردم نظراتی هست كه منطبق با هوای‌نفس آن‌هاست. خداوند می‌فرمايد: «اگر حق، از هوای‌نفس مردم تبعيت كند، آسمان‌ها و زمين و آنچه كه در آن‌ها است به فساد و تباهی كشيده می‌شود.» (مؤمنون/۷۱)
خداوند در آيه ديگری می‌فرمايد: «آيا ديدی آن كسی را كه هواى‌نفس خود را خداى خود گرفت و خدا او را با داشتن علم گمراه كرد و بر گوش و قلبش مُهر زد و بر چشمش پرده انداخت، ديگر بعد از خدا چه كسى او را هدايت مى‌كند آيا بازهم متذكر نمى‌شويد؟!» (جاثيه/۲۳)

 

* درغرب هواپرستی تئوريزه شده است،غربی‌ها «حقوق بشر» را معادل «هوای‌بشر» قرار داده‌اند.
اين آيات نشان می‌دهد كه تبعيت از هوای‌نفس چه آثار و نتايج سوئی به دنبال دارد و بايد به شدت از پيروی نفس پرهيز كرد. ولی متأسفانه درغرب، هواپرستی تئوريزه شده است و هرچه هوای‌نفس بخواهد، حق را به او می‌دهند. به بيان ديگر غربی‌ها «حق بشر» را معادل «هوای‌بشر» قرار داده‌اند. اين تبعيت از«هوی» در ساختارهای مختلف غرب نفوذ كرده است و قوانين حاكم برغرب و مرتبط با تفكرغربی، دومينوی فساد را راه می‌اندازد. ممكن است سقوط اولين مهره‌های اين دومينو خيلی مهم نباشد، ولی وقتی اين دومينو شروع می‌شود، هر مُهره خوب و با ارزشی كه سر راه باشد را هم خواهد انداخت و از بين خواهد برد.
به عنوان مثال اين دومينوی فساد را در مُهره‌های اوليه با پيشنهادهایی مانند ايجاد خط تماس مستقيم برای بچه‌هایی كه از پدر و مادر خود شكايت دارند، شروع  می‌كنند كه در ظاهر چيز بدی نيست اما وقتی اين دومينو شروع شود، اقتدار مثبت والدين برای تربيت فرزندان، احترام  بزرگ‌ترها و اركان خانواده را تهديد خواهد كرد؛ چنان كه برخی از نتايج آن را در غرب مشاهده می‌كنيم.
دومينوهایی مانند از بين بردن اقتدار مثبت مرد در خانواده، برابری ارث زن و مرد برخلاف احكام الهی، گرايش به ساختارها و نوع قوانين غربی و.... برخی از اين دومينوها هستند.
دومينوهای فاسدی هم بودند كه  در اصل از زمان رسول خدا(ص) شروع شدند اما فساد و تباهی خود را در كربلا نشان دادند... 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *