* يكی از موضوعات بسيارمهم در راه مبارزه با نفس، محبت است.
يكی از موضوعات بسيار مهم كه در راه مبارزه با نفس قابل توجه میشود، محبت است. محبت میتواند به دنيا يا به خدا و اهلبیت(ع) تعلق بگيرد. ابتدا رابطه بين مبارزه با هوای نفس و اصل محبت را بيان میكنيم و بعد به موضوع محبت اهلبیت(ع) كه جدا از پذيرش ولايت و مديريت آنها است، خواهيم پرداخت.
* مبارزه با نفس يعنی مبارزه نفس با نفس.
مبارزه با هوای نفس، يعنی مبارزه با بخشی از تمايلات سطحی كه در وجود انسان قرار دارد. اين مبارزه بايد توسط بخش ديگری از تمايلات صورت بگيرد كه آنها هم در وجود انسان هستند. پس مبارزه با نفس يعنی مبارزه نفس با نفس. يعنی مبارزه با برخی از علاقهها توسط برخی از دیگر علاقهها. اين مبارزه در درون نفس آدم است و مديريتی كه بيرون از نفس ما وجود دارد، فقط برنامه میدهد.
تنها ابزار مبارزه با نفس و مبارزه با برخی از علاقهها، علاقههای ديگر هستند. اگر فقط علاقههای سطحی داشته باشيم، مبارزهای نمیتوان كرد. درواقع به هنگام مبارزه با نفس دو علاقه در مقابل همديگر قرار میگيرند و ما، يكی را ترجيح میدهيم. اين لحظه، لحظه انتخاب است و با انتخاب خوب میتوان ارزش توليد كرد و ارزش خود را به اثبات رسانيد. مبارزه باعلاقههای بیارزش بايد توسط علاقهای باارزش صورت بگيرد.
* آيا مبارزه با علاقهها، باعث عقدهای شدن نمیشود؟
هنگام مبارزه با نفس و كنار گذاشتن يك علاقه، ممكن است اين سؤال به ذهن برسد كه آيا مبارزه باعلاقهها باعث ايجاد مشكلاتي مانند عقدهای شدن نمیشود؟ به ويژه آنكه توصیهی كنار گذاشتن برخي از دوستداشتنیها، در شرايطي مطرح میشود كه در برخي از نظريات روانشناسی توصيه میشود كه شما هر چيزي را كه دوست داريد، در رفتار خود تجلي بدهيد تا راحت بشويد.
توصيه برخي از روانشناسان غربگرا اين است كه: »اگر چيزي شما را خوشحال كرده بود؛ مثلاً با فوت پدر، ارث زيادي نصيب شما شده بود و خوشحال بوديد، دليلي ندارد در مجلس عزا شركت كنيد و قیافه ماتمزدهها را به خود بگيريد! برعكس، بهتر است شادي خود را بروز بدهيد!« اين كار در فرهنگ غرب، صداقت ناميده میشود و يك كار باارزش محسوب میشود. لذا كارشان به آنجا میرسد كه به نفع تخلیه نفس و دلبخواهیها، آنقدر اين صداقت عمده میشود كه بیحیایی رواج پيدا میکند. ولي به خاطر صداقت نمیتوان ارزشهای ديگر را ذبح كرد.
يا مثلاً فردي كه در غرب زندگي میکند میگوید: من بعد از مدتي زندگي مشترك احساس ميل به هم جنس خودم پيدا كردم و آن را صادقانه با همسرم در ميان گذاشتم، از او طلاق گرفتم و اكنون زندگي خوبي با همجنس خودم دارم!« اين فرد در فرهنگ غرب نوعي احساس راحتي كاذب از پاسخگويي به هواي نفس خودش دارد، كه غير از سطحي بودن، محدودکننده بسياري از استعدادهاي ديگر او است. بايد بدانيم كه برخي از احساس نيازها »كاذب« هستند.
* دو شيوه مواجهه با نيازهای كاذب ۱. به آن پاسخ بده تا راحت شوی. ۲. خواسته ديگری را در مقابلش تقويت كن تا از آن خلاص شوی.
ولی اگر چنين احساسی در جامعه ما برای كسی پيش بيايد، آن فرد با خودش میگويد: «نه! زشت است. اين چه خواستهای است؟ اصلاً چرا من بايد چنين احساسی داشته باشم؟ مديريت كلانی كه در جامعه اسلامی وجود دارد، به من گفته است كه اين کار ممنوع است. اميرالمؤمنين(ع) گفتهاند: «خدا از چيزی نهی نكرده، مگر اينكه انسان را از آن بینياز كرده است. »(غررالحكم/۳۷۸۶) وقتی اين مديريت عالی گفته است كه ممنوع است، بعد پس من بیخود میكنم كه چنين نيازی دارم.»
اين هوس، مانند جامعه غربی پشت سر صداقت پنهان نمیشود بلكه با كمک حيا، با اين هوای نفس مبارزه میشود. در غرب گفته میشود كه نفس خودت را راحت كن و اسم آن را صداقت میگذارند. يكی از عوامل رونق پيدا كردن صداقت در غرب، چنين وضعيتهایی است، كه روانشناسان هم به آن توصيه میكنند.
اما روانشناسی كه بخواهد انسانشناسی اسلامي را رعايت كند به چنين فردی میگويد: اين خواسته تو، كاذب است؛ با آن مقابله كن و رابطه خودت را با خدا تقويت كن تا اين احساس تضعيف شود. اين دو تفكر و تمدن متفاوت است كه اولی توصيه میكند به خواستهات پاسخ بده تا راحت شوی، ولی نگاه دوم میگويد يک خواسته ديگر را تقويت كن تا از اين خواسته بد خلاص شوی.
* مبارزه با نفس، آدم را عقدهای نمیكند؛ چون با پرداختن به يک علاقه خوب، با يک علاقه بد مبارزه میكنی.
آيا پاسخ ندادن به يک خواسته، باعث بروز مشكلاتی مثل عقدهای شدن میشود و به آدم لطمه میزند؟ در غرب میگويند چون اذيت میشوی با هوای نفس خود مبارزه نكن و راحت باش؛ اين مبارزه به تو صدمه میزند. ولی ما میگوئيم مبارزه با نفس به آدم صدمه نمیزند. چون وقتی با يک علاقه بد مبارزه میكنی، در واقع به وسيله يک علاقه خوب داری با آن مبارزه میكنی و اگر اين علاقه خوب تقويت شود، مبارزه با هوای نفس مساوی با ارضاء نفس(يكی از خواستههای نفس) خواهد بود.
مثلاً از خدا خوشت آمده و از پاسخ مثبت دادن به خدا لذت میبری، يا از اطمينان پيدا كردن به معاد و اينكه آنجا تو را تحويل بگيرند، خوشت آمده است و به خاطر نفع اطمينان كردن به خدا و معاد، وقتی يک خواسته سطحی و نفسانی را كنار میگذاری، در واقع يک دلبخواهی و يک خوشايندی مهمتر را تأمين كردهای، لذا در اثر ارضای اين خواسته مهمتر و اصيلتر، روحت جلا و صفا پيدا میكند و احساس آرامش عميقتری به تو دست میدهد.
علاقه تقرب به خدا در شما ريشهدارتر و عمیقتر است و اگر به خاطر تأمین اين علاقه، از يک علاقه سطحیتر بگذری، عقدهای نمیشوی چون به يک گرايش و علاقه عميقتری رسيدهای، و ديگر ناراحت نمیشوی كه آن ناراحتی بخواهد برايت عقده شود.
در روايت میفرمايد كسی كه از يک حرام چشم بپوشد، خداوند ايمانی به او میدهد كه شيرينی و حلاوت آن را در قلبش احساس میكند (مستدرك الوسايل/۱۴/۲۶۸).
كسی كه از حرام چشم میپوشد، به يک محبت ديگری جواب داده است. بالاخره آن محبتی كه كمک كرد از نگاه بد، چشمپوشی كنی وجود دارد يا نه؟! اگر چنين محبتی هست، الآن پاسخ داده شده و بايد كيِف كرده باشی. شما اگر محبت خودت به خدا و اهلبیت(ع) را تقويت كرده باشی، در اثر همين محبت مبارزه با نفس میكنی و دچار عقده هم نمیشوی چون به يک محبت پاسخ مثبت دادهای.
* به اندازه ظرفيتمان، بايد پاسخ به محبتهای کمارزش را محدود كنيم.
مبارزه با هوای نفس يعنی مبارزه با محبتهای بد و محبتهای كم و بیارزش. البته نوع برخورد با محبتهای كم، اينطور نيست كه همه آنها را كنار بگذاريم. شما بخشی از كارهایی كه دوست داريد، هرچند کمارزش هستند را بايد انجام دهيد ولی محبتهای کمارزش را بايد محدود كرد.
اولياء خدا محبتهای کمارزش را خيلی محدود میكردند، ولی ما به اندازه ظرفيتی كه داريم بايد پاسخ دادن به محبتهای کمارزش خود را محدود كنيم. وسيله محدود كردن محبتهای كم و كنار گذاشتن محبتهای بد، محبتهای عمیقتر است. بايد محبتهای عميقتر را تقويت كرد و اين كار تا حدی امكان دارد.
* افزايش حبّﷲ سخت است.
افزايش حبّﷲ کار آسانی نيست چون تا وقتی ذرهای حبّ دنيا در دل وجود داشته باشد، يک ذرّه هم حبّﷲ به دل نمیآيد (غررالحكم/۲۵۱۳).
بنابراين بايد از محبتهای ديگر استفاده كرد: ۱- حبّ بهشت و رضوان الهی آسانتر از حبّﷲ است. ۲– میتوان از ترس از جهنم استفاده كرد تا حبّالدنيا در دل انسان كم شود. علاقه به نسوختن اگرچه خوف است ولی در آن يک علاقه است، خوف از جهنم كه علاقه به نسوختن است، اگر تقويت شود، خودش عاملی برای مبارزه با نفس است. ۳- راه ديگر برای تضعيف علاقههای بد اين است كه علاقه به عذاب نشدن در دنيا را وسط بكشيم. برای خودمان يادآوری كنيم كه اگر اين گناه را انجام دهی در همين دنيا مشكلات جدی و عذاب دنيوی برايت حاصل میشود؛ چون بسياری از گرفتاریهای ما در دنيا مربوط به گناهان ما است.
* تنها وسيله مبارزه با علاقههای بد، علاقههای خوب است.
تنها وسيله مبارزه با علاقههای بد، علاقههای خوب است. اوج علاقههای خوب، «حبّﷲ» است. وسط علاقههای خوب حبّ به بهشت است و پائينتر از آن، ترس از جهنم است كه البته از شوق به بهشت راحتتر حاصل میشود. و پائينتر از ترس از جهنم، ترس از عذابهای دنيوی است. همه اين علاقهها در انسان هست. فشار قبر و سختی جان دادن، و حالات مرگ هم بين عذابهای دنيوی تا عذابهای اخروی قرار دارند كه بايد روی اين علاقهها وقت گذاشت و روايات مربوطه را بررسی كرد. بايد حسابی برای افزايش اين محبتها وقت گذاشت، تمرين كرد، در مورد آنها فكر كرد و مطالعه كرد و اين علاقهها را تقويت كرد. خدا در ماه رمضان تقويت علاقههای خوب را تسهيل میكند.
ماه رمضان يک فرصت خيلی عالی برای تقويت علاقههای خوب است. هر گناهی كه ترک شود، هر خشمی كه فروخورده شود، هر رعايت امر الهی كه انجام شود، علاقههای خوب را تقويت میكند ولی مستقيم هم میتوانی وقت بگذاری، و علاقههای خوب را تقويت كنی. كسی كه به محبتهای خوب میپردازد، نفس او جلا و نشاط پيدا میكند. نفس مطمئنّه و راضيه او جلا پيدا میكند.
* در بين علاقههای خوب، علاقهای كه سريعتر انسان را جلو میبرد، علاقه به اهلبيت(ع) است.
محبت اهلبیت(ع)، محبتهای كم را از بين میبرد. اگر به هوای نفس گوش كنيد، نامتعادل میشويد، حكمت از شما گرفته میشود، قدرت توليد فهم و معرفت انسان از بين میرود. ولی اگر كسی محبتهای خوب خودش را تقويت كند، تعادل پيدا میكند.
اميرالمؤمنين(ع) میفرمايد: «ياد ما اهلبیت(ع) موجب شفاى از پليدى و بيماریها و وسوسه گناه است، و محبت ما رضاى پروردگار است.»(تحف العقول/۱۱۴)
رسول خدا (ص) فرمود: «هر كس را كه خداوند دوستى پيشوايان از خاندان مرا نصيبش فرمود در حقيقت به خير دنيا و آخرت رسيده است، پس ترديدى نداشته باشد كه او در بهشت است؛ زيرا در دوستى خاندان من بيست خصلت وجود دارد كه ده مورد از آنها در دنيا و ده مورد از آنها در آخرت است. اما خصلتهائى كه در دنيا است، زهد و حرص به عمل و پاكدامنى در دين و ميل به پرستش خدا و توبه پيش از مرگ و شادمانى در شبزندهداری و نااميدى از آنچه در دست مردم است و نگهدارى احترام امر و نهى خداوند، نهم كينه دنيا، دهم سخاوت. و اما آنچه در آخرت است: دفتر حسابى براى او باز نشود و ميزانى براى او بر پا نگردد و نامه او به دست راستش داده شود و فرمان بیزاری از آتش براى او نوشته شود و رويش سفيد گردد و از جامههاى بهشتى بر او پوشانيده شود و درباره صد نفر از خانواده خويش شفاعتش پذيرفته گردد و خداى عزّ وجلّ با نظر رحمت به او نظر فرمايد و از تاجهاى بهشتى بر سرش گذاشته شود و دهم آنكه بدون حساب در بهشت درآيد. پس خوشا به حال دوستان خاندان من» (الخصال/۲/۵۱۵).
هرقدر مبارزه با هوای نفس بهتر انجام شود، محبت اهلبیت(ع) هم بيشتر میشود و هرقدر محبت اهلبیت(ع) را افزايش دهی، قدرت مبارزه با هوای نفس افزايش پيدا میكند. فقط كاری نكنيم كه روز قيامت شرمنده اباعبداﷲ الحسين(ع) بشويم كه خدا بفرمايد آيا حسين(ع) من آن قدر نمیارزيد كه بيش از اين او را دوست داشته باشی؟ چرا اجازه ندادی دلت را كامل ببرد؟!