* رابطه محبت و مبارزه با نفس از دريچه اخلاص.
بحث رابطه محبت و مبارزه با هواینفس هنوز كامل نشده و نياز به تأمل بيشتری دارد. در جلسه قبل از باب ذلت نفس در مقابل كبريایی خدا وارد بحث محبت شديم، و در اين جلسه از باب مفهوم ديگری به نام «اخلاص»، وارد بحث محبت میشويم، تا مسيراصلی بحث را بهتر ببينيم.
اخلاص يكی از مفاهيم برجسته دينی است. اميرالمؤمنين(ع) میفرمايد: «اخلاص غايت دين است؛ الإْخِلْاَصُ غاَيةُ الدين» (عيون الحكم/ص۲۰)، يعنی در نهايت میخواهيم به اين نقطه برسيم. اخلاص نه تنها غايت دين است بلكه از همان ابتدای حركت مورد نياز است چون خداوند هيچ عمل غيرمخلصانهای را نمیپذيرد.
اينكه خداوند عمل بدون اخلاص را نمیپذيرد، چه معنایی دارد؟ آيا معنايش اين است كه عمل شما واقعاً عمل است ولی خداوند آن را نمیپذيرد و خوشش نمیآيد؟ يا معنای آن اين است كه عمل بدون اخلاص، اصلاً عمل نيست كه بخواهد شما را به سمت خدا حركت دهد. نپذيرفتن عمل، بر اساس تعارف و سليقه كه نيست. عمل بدون اخلاص ذاتاً نمیتواند كسی را مقرّب كند. اين عمل مخلصانه است كه اثر وضعی در عالم دارد و میتواند مكان شما را در عالم تغيير دهد و شما را بالاتر ببرد. در مسير مبارزه بانفس قرار بود نفس را ذليل و كوچک كنيم نه اينكه به نفع نفس كارهای خوبی انجام دهيم. اينكه عمل غيرمخلصانه پذيرفته نمیشود، دليلش اين است كه ذاتاً قابل پذيرش نيست و بدون اخلاص در واقع هيچ اتفاقی نيفتاده است.
ماهيت حركت تعالی بخش انسان از ابتدا تا انتها اين است كه خلاف نفس خود عمل كند، نفسی كه همه چيز را مال خود میكند.
نفس حتی كارهای خوب مانند نماز اول وقت را هم مال خود كرده و به نفع خود مصادره میكند. اينجا است كه خدا گاهی اوقات شما را با كار مهمتری از نماز، امتحان میكند كه ببيند آيا باز هم به دنبال نماز اول وقت میروی يا به دنبال كاری كه ضروریتراست و بر نماز اول وقت اولويت دارد، میروی؟
* عملی مخلصانهتر از این هست كه عليه خودت باشد، نه به نفع خودت؟!
چه عملی مخلصانهتراست؟ عملی كه عليه خودت باشد، نه به نفع خودت. يعنی عمل بايد طوری باشد كه تذلل در مقابل خدا را تشديد كند. شرط عمل مخلصانه اين است كه برای كسب وجاهت و محبوبيت نزد مردم نباشد، چون چنين عملی به عمل برای خود و به نفع خود منجر میشود. وقتی كه گفته میشود اخلاص اين است كه عمل تو برای ديده شدن توسط مردم نباشد، يعنی برای خودت نباشد. عدم اخلاص، كشاندن به طرف خود است و اخلاص برای خدا كار كردن است.
* دو مدل زندگی: ۱. علاقه به تصاحب كردن برای خود ۲. علاقه به تصاحب شدن توسط «او».
ما دو نوع زندگی داريم. به بيان ديگر دو نوع نگاه و درک از حيات وجود دارد كه كاملاً مجزا از يكديگرند و در همه زندگی جاری است. در نگاه اول انسان همه چيز را به سمت خودش میكشد. اگر علاقهای هست، محور همه آنها خودش است. معيار اينكه از چه كسی خوشش میآيد، اين است كه چه كسی به نفع او بوده است. در اين نگاه به زندگی، خودت محورهستی و تلاش میكنی همه چيز را برای خودت تصاحب كنی. اين نگاه، نگاهی برخلاف اخلاص است.
اما در نگاه دوم، علت همه محبتها و تلاشها، تصاحب كردن نيست، بلكه تصاحب شدن است. دوست داری به سمت «او» كشيده شوی، نه اينكه همه چيز را به سمت خودت بكشی. اين دو مدل نگاه در مقابل يكديگر قرار دارند. بعضیها هيچگاه به بلوغ كافی برای درک زندگی نوع دوم نمیرسند.
در مدل اول زندگی، شما فقط به اين فكر میكنی كه چه چيزی را دوست داری؟ چه چيزی را میخواهی؟ ولی در مدل دوم زندگی مدام میپرسی «او» چه چيزی را دوست دارد؟ او از چه چيزی خوشش میآيد؟ اينها دو نگاه و دو نوع حس و دو نوع محبت هستند كه يكی تلاش میكند همه چيز را به سمت «من» بكشد و ديگری فقط به دنبال «او» است.
* محبت خودخواهانه به دنبال تصاحب و فداكردن محبوب برای محبّ است، اما محبت غيرخودخواهانه در پی فدا كردن محبّ برای محبوب است.
ارتباط محبت با اخلاص هم اينجا مشخص میشود كه محبت شديدی كه آدم را ذليل معشوق میكند؛ محبتی است كه در آن دوست داری تصاحب بشوی، نه اينكه تصاحب بكنی. آن «اشدّ حبّاً» كه در قرآن فرمود «والذَّينَ آمنُوا أشَدُّ حبّاً للهَّ » (بقره/۱۶۰)، هم از همين جنس است.
اگر مردم زشتی محبت در مدل اول را به درستی درک میكردند ديگر كسی علاقهای به ديدن فيلمهای عشقی امروزی نداشت و اين نگاه كه تلاش میكند ديگری را به تصاحب خود درآورد را مشمئزكننده میديد. در نگاه غرب، عشقی ترويج میشود كه عاشق تلاش میكند همه چيز را به نفع خودش مصادره کند و این نگاه، خودخواهیهای عميقی را به ميان خانوادهها آورده است، نه محبت را. ولی توصيه دين اين است كه كسی كه خانواده تشكيل میدهد، به ميل خانواده رفتار كند و فقط به دنبال نفع و ضرر خودش نباشد. (مثلا: مؤمن به اشتهاى خانواده خود غذا مىخورد و منافق خانوادهاش به اشتهاى او غذا مىخورند. وسائل الشيعه/۲۱/۵۴۲) غرب از راههای مختلف تلاش میكند زن و مرد به موجودات خودخواهی تبديل شوند كه در اثر محبت به خويشتن، همه چيز را به سمت خويش بكشد.
تلاش برای اينكه فقط به دنبال خودت و تصاحب كردن منافع نباشی، تمرين اخلاص است. محبت منهای تصاحب كردن است كه ارزش دارد ولی امروزه خيلی كم فهميده میشود.
* راز حسادت به ولیّخدا
محبت كردن براساس تصاحب شدن چه فرقی با محبت براساس تصاحب كردن دارد؟ شرح حال كسی كه براساس تصاحب شدن محبت میكند اين است كه میگويد: «گر از درت برانی، ور نزد خود بخوانی، رو كن به هركه خواهی، گل پشت و رو ندارد».
اما در عشقهای زمينی اين حرف معنا ندارد كه معشوق برای ديگران باشد. چون عاشق فقط به دنبال تصاحب كردن است. ولی در عشق به خدا و اهل بيت(ع) اينطور نيست و اتفاقاً راز حسادت به ولیّخدا در اينجا معلوم میشود. كسی كه با ادعای محبت به خدا به دنبال تصاحب كردن بوده است و اخلاص نداشته؛ هنگامی كه میبيند خدا كس ديگری را مورد محبت و لطف قرار داده، ناراحت میشود و میگويد من آمدهام و تو را عبادت كردهام، آنوقت تو به كس ديگری محبت میكنی؟! پس من هم به او حسادت میكنم.
اين برخوردهای از روی حسادت با حضرت علی(ع) بسيار زياد بوده است. چون كسانی كه اندک خدمتی به اسلام و پيامبراكرم(ص) كرده بودند، توقع داشتند رسول خدا(ص) را در باند و جريان خودشان تصاحب كنند. ولی وقتی محبتهای ويژه پيامبر(ص) به حضرت علی(ع) را میديدند، كُفرشان درمیآمد و به علی(ع) حسادت میكردند. در حالی كه اگر محبت ايندسته برای تصاحب شدن بود، نه برای تصاحب كردن، بايد به پيامبر(ص) میگفتند: «رو كن به هركه خواهی، گُل پشت و رو ندارد».
* روزه چه تأثيری روی اخلاص دارد؟ در روزه از تلاش برای تصاحب كردن دست برمیدار.
حضرت زهرا(س) میفرمايد: «خداوند روزه را برای تثبيت اخلاص قرار داد؛ فجَعلَاللهَّ الصّيام تثَبْيِتاً للإِخلْاَصِ». (احتجاج/۱/۹۹) طبق فرمايش حضرت ثمره روزه كسب اخلاص است. اما بايد ديد كه روزه چه ارتباطی با اخلاص دارد و چه تأثيری روی اخلاص دارد؟ وقتی روزه میگيری و از خوردن و آشاميدن پرهيز میكنی، امكان اخلاص پيدا میكنی. روزه ترک طبيعیترين چيزهایی است كه نفس دوست دارد. در روزه از تلاش برای تصاحب كردن دست برمیداری. كسب اخلاص هم چيزی از جنس تصاحب شدن است، نه تصاحب كردن. البته كسب اخلاص كار سختی است.
* دو روايت در باب محبت
امام محمد باقر(ع) میفرمايند: «اگر خواستی ببينی كه در تو خيری هست، به قلبت نگاه كن. اگر اهل طاعت خدا را دوست داشتی و از اهل معصيت خدا بدت میآمد، پس در تو خيری هست. و اگر از اهل طاعت خدا بدت میآمد، و اهل معصيت را دوست داشتی در تو خيری نيست و خدا هم از تو خوشش نمیآيد و انسان با همان چيزی است كه دوستش دارد » (كافی/۲/۱۲۷).
امام صادق(ع) میفرمايند: «هر كس كه به خاطر خدا دوست داشته باشد و به خاطر خدا دشمنی كند و به خاطر خدا عطا كند از كسانی است كه ايمانش كامل شده است.» (كافی/۲/۱۲۴).
* لحظهای كه به سهولت میتوان اخلاص را تجربه كرد در محبت اهلبيت(ع) است.
اهل بيت(ع) در اين شرايط يک فرصت استثنایی هستند كه حتی آدمهای خودخواه هم میتوانند اهل بيت(ع) را دوست داشته باشند. دليلش هم اين است كه محبت به ائمه(ع) آدم را میسوزاند و در اوج محبت است كه ديگر خودت نيستی و فقط او هست. آن لحظهای كه به سهولت میتوان اخلاص را تجربه كرد در محبت اهلبيت(ع) است. اين مطلب را در روضهها و مظلوميتهای اهلبيت(ع) میتوانی تجربه كنی كه ديگر برای خودت نيستی و برای ديگری میسوزی. اگر در اين حال به تو بگويند كه اين عزاداری، پاداش و اجر هم دارد، میگویی: من به دنبال پاداش نيستم. من نيامدهام چيزی را تصاحب كنم. من میخواهم برای او باشم، برای حسين(ع) و بچههای حسين(ع) ...