*دو هدف عمده برای مبارزه با نفس: ۱. دنيايی ۲. اخروی
در اینجا میخواهيم به معرفـی دو هـدف عمـده بـرای مبارزه با نفس بپردازيم: ۱- هدف دنيایی برای مبارزه با نفس و ۲- هدف معنوی و اخروی برای مبارزه با نفس هدف دنيایی: مبارزه با نفس، قدرت روحی ما برای لذت بردن را افزايش میدهد.
هدف دنيایی مبارزه با نفس اين است كه به جای اينكه تعداد و تنوع لذتها را افزايش بدهيم، توان و قدرت روحی خود را برای لذت بردن افزايش بدهيم تا از زندگی خود لذت بيشتری ببريم. بايد بدانيم كه انسان وقتی میتواند زندگی خـود را كنتـرل كنـد و لـذت خودش را افزايش دهد كه قدرت روحی خود را در مبارزه با نفس افزايش دهد. بعضیها كه دلبسـته لـذت هسـتند ، طمـع دارند بدون مبارزه با نفس، به لذتهای فراوان برسند، غافل ازاينكه اگر مبارزه نكننـد، بـرای لـذت بـردن ضعيف خواهند شد. (توان و قوای روحيشان برای لذت بردن ضعيف میشود).
* به جای افزايش تعداد و تنوع لذتها، قدرت روحی و روانی خود را برای لذت بردن افزايش دهيد.
اگر كسی خداشناس و معادشناس نبود و هدف خالق را از خلقت انسان نخواست ببيند و عالم آخرت را برای خودش به عنوان هدف درنظر نگرفت، بايد به او بگوييم: «تو از همين زندگی مادی خودت چه میخواهی و چه توقعی داری؟ به جای اينكـه بـه فكـر ايـن باشی كه تعداد لذتهای خودت يا تنوع لذت بردن خودت را افزايش بدهی، يک كار ديگری بكن؛ قدرت روحی و روانـی خـودت را برای لذت بردن افزايش بده.
به عنوان مثال، به جای اينكه از زياد خوابيدن لذت ببری كه عواقب بد و بيماریهایی به همراه خواهد داشت، بيا از قدرت سحرخيزی استفاده كن كه در اين صورت اگر به خدا هم معتقد نباشی در درازمدت، خواب برای تو لذت بخشتر خواهد شد. يا اگر دنبال لذت بردن بيشتر از امور جنسی هستی، نگاه حرام را كنار بگذار تـا ازلذائذ جنسی، بيشتر بهره ببری. اگر میخواهی از غذاخوردن لذت ببری، تنوع زيادی درغذا نداشته بـاش تا ازغذاخوردن لذت بيشتری ببری. اگر میخواهی شادتر و خوشحالتر بشوی بايد برخـی از جرعـههـای غضب را فرو بدهی.»
* مبارزه با نفس اراده انسان را قوی میكند و او را «مردی برای همه فصول» میسازد.
اگر كسی توان لذتبری روح خود را افزايش دهد، از سپيده دم، از شعر، از دريا، كوه و طبيعت لذتی خواهد برد كه ديگران نمیبرند و ازچيزهایی لذت میبرد كه هركسی لذت نمیبرد.
علاوه براينكه ما به مبارزه با نفس مجبور هستيم، برای داشتن يک زندگی بهتر درهمين دنيا به آن نيازمند هستيم و إلّا وقتی سنّ ما بالا برود، با مشكلات زيادی مانند ضعف اعصاب، افسردگی، بیحوصلگی و ... مواجه خواهيم شد. مبارزه با نفـس اراده انسـان را قوی میكند و او را «مردی برای همه فصول» میسازد و باعث میشود انسان در شرايط مختلف، سختی و آسايش، و تلخ و شيرين زندگی روحيه خوبی داشته باشد.
* بعضیها آنقدر با هرزگی، روح خود را ضعیف کردهاند که از لذائذ اولیه زندگی هم لذت نمیبرند.
مبارزه با هواینفس، روح انسان را قوی میكند و كسی كه روحش قوی باشد از زندگی، بيشتر لذت میبرد. بعضیها آنقدر با هرزگی و عدم مبارزه با نفس، روح خود را ضعيف كـردهانـد كـه از لذائـذ اوليـه زنـدگی خودشان مثل لذت جنسی هم لذت نمیبرند. اينها چون از نظر روحی قـوی نيسـتند از زنـدگی خـود لـذت نمیبرند، اعصابشان خُرد میشود و لذا به سراغ گناه میروند تا به خيال خود لذتی ببرند.
به اميرالمؤمنين(ع) گفتند شما كه اين قدر كم غذا میخوريد چطور در جنگ ها اين قدر قدرتمندانه میجنگيد؟ حضرت فرمـود: چـوب درختانی كه در بيابان هستند و آب كمتری میخورند خيلی محكمتر از چوب درختانی هستند كه در كنار آب هسـتند، لـذا مـن كـه كمترغذا میخورم قویترهستم. (نهـج البلاغه/نامه ۴۵)
متاسفانه ما با عدم مبارزه با نفس، روح خود را تضعيف كردهايم، پس به در خانه خدا برويم و بگوييم: ظلمت نفسی؛ يعنی "خدايا! من خودم را زدهام و نابود كردهام! من يک عمر به هوای نفسم گوش كردم و هرزهدلی كردهام، خدايا گناهـان و هـوسبـازیهـای مـرا ببخش، من قوت و قدرت و ارادهای برای خودم باقی نگذاشتهام، تبديل شدهام به يک آدم بدون قدرت تمركز، حواس پرت، ناتوان از لذت بردن ازطبيعت، آدمی كه در اثرهوسرانیها دچار ضعف جسمی شده، آدمی كه نمیتوانم به اطرافيان خود خـدمت كنـد، يـک آدم ضعيفالنفس ... خدايا، دست مرا بگير و ضعف مرا جبران كن.
يكی ازشخصيتها كه نزد آيت اﷲ بهجت(ره) رفته بود تعريف میكرد: طـی صـحبت كـردن بـا ايشـان متوجـه شـدم كـه آقـای بهجت(ره) در آن سن و سال بالا، چه جزئياتی را از گذشتهها هنوز به خاطر دارند! اين حافظه قوی ناشی ازچيست؟ طبيعتاً ناشـی ازمبارزه با هوای نفس است، البته با آداب و آيينی كه دين به ما میگويد.
* كسی كه قدرت ندارد زندگی درستی داشته باشد، آخرت خودش را هم نمیتواند آباد كند.
اگر كسی میخواهد درهمين زندگی دنيایی خودش، ضعيف نباشد و قدرت روحی پيدا كند بايد مبارزه با هواینفس كند. وانگهـی،اين هدف اصلی برای مبارزه با نفس نيست. بلكه هدف «دنيایی» مبارزه با نفس است، و برای تأمين حداقل زندگی است نه حداكثر بندگی. اما كسی كه اين قدر قدرت ندارد كه زندگی درستی داشته باشد، آخرت خودش را هم نمیتواند آباد كند.
كسی كه میخواهد به خلق خدا و به مملكت امام زمان(ع) خدمت كند بايد استعداد، قدرت و توانایی اين كار را داشته باشد و اين توانایی با مبارزه با نفس به دست میآيد.
*بچههایی كه خودكنترلی دارند، آدمهای موفقی خواهند شد، حتی اگر «آیكیيو» آنها پايينترباشد.
اگردانشگاهيان ما رازهای مبارزه با نفس و تأثير آن بر قدرت روحی و فكری انسان را متوجه شـوند، اصـل اول درهمه دانشگاهها برای رسيدن به رشد علمی، مبارزه با نفس و تقوا خواهد شد. اين مساله را علم روانشناسی نيز ثابت كرده است. روانشناسی میگويد كه «آی كی يو» عامل اصلی موفقيت و خلاقيت علمی نيست، بلكه عامل موفقيت، يـک مفهوم ديگری است كه وقتی توضيح داده میشود میبينيم همان مبارزه با هوای نفس است.
در آزمايشی، چند دانش آموز را در اتاقی میگذارند و تعدادی شيرينی هم در آنجا میگذارند و میگويند «بازی كنيد ولی شيرينیهـا را نخوريد، وقتی ما برگشتيم آن وقت بخوريد، تا به شما جايزهای بدهيم.» برخی از بچهها گوش نمیكنند و شيرينیها را میخورنـد، برخی ديگر كمی صبر میكنند و بعد میخورند و تعداد كمتری تا آخر صبر میكنند. بعد از انجام آزمايشهای متعدد و رصد زنـدگی آنها در طی سالها، و بررسیهای آماری، به اين نتيجه رسيدهاند كه بچههایی كه ديرتر شيرينی را خوردهانـد و در واقـع خـودكنترلی بيشتری داشتهاند، در زندگی موفقتر بودهاند؛ هرچند «آی كی یو» آنها پايينتربوده است.
* جوانی كه به موسيقی عادت كند، بخشی از قوای ذهنی خودش را از بين برده است.
چرا يک زمانی مقام معظم رهبری فرمودند در دانشگاهها موسيقی را ترويج ندهيد؟ فقط به خاطر حرمت برخـی از انـواع موسـيقی نبود، بلكه شايد بيشتر به خاطر ضرورت حفظ توان علمی و توليد علم بود. حضرت امام(ره) و اسـتاد ايشـان مرحـوم شـاه آبـادی(ره) میگفتند جوانی كه به موسيقی عادت كند بخشی از قوای روحی و ذهنی خودش را از بين برده است و ديگـرانـرژی و تـوان لازم برای كارعلمی نخواهد داشت. چون موسيقي تمركز آدم را میگيرد.
برخی میگويند: اتفاقاً موسيقی به ما تمركز میدهد! ولی مسأله اين است كه نبايد برای ايجاد تمركز به موسيقی وابسته باشيم، با يـد خودمان بتوانيم به خودمان تمركز بدهيم و إلّا قوای ذهنی ما تضعيف خواهد شد. لذا حضـرت امـام(ره) مـیفرمـود جـوانی كـه بـه موسيقی عادت كند، ديگر خاصيت و توان نخواهد داشت. (دستگاه تلويزيون يا دستگاه راديو كه آموزنده بايد باشد، قدرت بدهـد بـه جوانهاى ما، جوانهاى ما را نيرومند كند، نبايد دستگاه تلويزيون جورى باشد كه ده ساعت موسيقى بخوانند. جوانى را كه نيرومند هست از نيرومندى برگردانند به يک حال خمُار و به يک حال خَلسْه، مثل همان ترياک میماند اين هم اينقدر با او فرق نـدارد، ايـن يـکجور خلسه میآورد، آن يکجورخلسه میآورد ؛ صحيفه امام، ج۹،ص۲۰۵). (و از جمله چيزهايى كه باز مخدر است مغزهـاى جوانهـا را تخدير میكند موسيقى است. موسيقى اسباب اين میشود كه مغز انسان وقتى چند وقت به موسـيقى گـوش كـرد، تبـديل میشود به يک مغزى غير آن [مغز] كسى كه جدى باشد. از جديت، انسان را بيرون مىكند، و متوجه میكند به جهاتی ديگر. تمـام اين وسائلى كه حالا اين بعضیاش بود، والى ماشاء اللهَّ وسائل درست كرده بودند، همه براى خاطر اين بـود كـه ملـت را از قـدرت خودش غافل كنند، و متوجه به جهات ديگر بكنند، منحـرف كنـند او را از مسـائل روز كـه مبـادا مـزاحمش بشـود...؛ صـحيفه امـام،ج ۹،ص۲۰۰). (يک آدم افيونى نمیتواند فكركند براى يک مملكت، يک آدمى كه مغزش به موسيقى عادت كرده نمـیتوانـد بـراى مملكت مفيد باشد.)(صحيفه امام،ج۹،ص۴۶۴)
البته حضرت امام گاهی خيلی محكمتر با موسيقی برخورد میفرمودند. (اگر بخواهيد مملكتتـان يـک مملكـت صـحيح باشـد، يـک مملكت آزاد باشد، يک مملكت مستقل باشد، مسائل را از اين به بعد جدى بگيريد. راديو و تلويزيون را تبديلش كنيد به يک راديـو و تلويزيون آموزنده، موسيقى را حذف كنيد. نترسيد از اينكه به شما بگويند كه ما موسيقى را حذف كرديم كهنه پرست شديم! باشد ما كهنه پرستيم! از اين نترسيد. همين كلمات نقشه است براى اينكه شماها را از كار جدى عقب بزنند. اين كـه مـىگوينـد كـه اگـرچنانچه موسيقى در راديو نباشد آنها مى روند از جاى ديگر میگيرند موسيقى را، بگذار بگيرند از جاى ديگر، شما عجالتاً آلوده نباشيد؛ آنها هم كم كم برمیگردند به اينجا. اين عذر نيست كه اگر موسيقى در راديو نباشد، آنها میروند از جاى ديگر موسيقى میگيرنـد.حالا اگراز جاى ديگر موسيقى بگيرند، ما بايد به آنها موسيقى بدهيم؟! ما بايد خيانت بكنيم؟! اين خيانت اسـت بـه يـک مملكتـى، خيانت است به جوانهاى ما. اين موسيقى را حذفش كنيد بكلى، عوض اين يک چيزى بگذاريد آموزنـده باشـد. كـم كـم مـردم را و جوانهاى ما را عادت به آموزندگى بدهيد؛ از آن عادت خبيثى كه داشتند برگردانيد. اين كه میبينيد كه جوانها اگر اين نبـود مـیرونـد سراغ موسيقى ديگر، براى اينكه اينها عادت كردند! اين شاهد براين است كه جوانهاى ما فاسد شدند. الآن ما مـوظفّيم كـه ايـن نسلى كه فاسد شده برگردانيم و نگذاريم اين كوچکهاى ما فاسد بشوند، اينها را جلويش را بگيـريم، بايـد جـدی باشـد ايـن مسائل. (صحيفه امام، ج ۹،ص۲۰۵)
(تحول به اين معنا كه راديو و تلويزيون در زمان طاغوت كارهاى طاغوتى میكرد. نصف كارش به اين میگذشت كه جوانهـاى مـا را تضعيف كند به واسطه موسيقى، موسيقى تضعيف میكند روح انسان را، موسيقى اسباب اين میشود كه انسان از اسـتقلال فكـرى مىافتد. نصف كار راديو و تلويزيون قضيه موسيقى بود... يک كارهايى بكنيد كه موسيقى را تركش كنيد. شما خيال نكنيد كه موسيقى يک چيزى است براى يک مملكت مترقى. موسيقى خراب میكند، مغز بچههاى ما را فاسد میكنـد. دائمـاً تـوگوش يک جوان موسيقى باشد، اين ديگر به كار نمىرسد؛ اين ديگر نمىتواند فكر جدى بكند. اينكه ما میگوييم كه اينها را از بين ببريد و مكرر من گفتهام، شايد تا حالا ده مرتبه بيشتر من به آقاى قطب زاده(سرپرست وقت سازمان صدا و سيما) گفته ام كه آقا اين را برداريد از آن، مىگويد نمىشود. من نمىدانم اين «نمیشود» يعنى چه؟ چرا نمیشود؟ شما به عـرض مـن گـوش بكنيـد. مـن عرض میكنم كه اگر ما يک كارى كه صلاح ملتمان است بكنيم، غربيها يا غرب زدهها بيايند به ما اشكال بكنند و بگويند كه اينها كهنه پرستند، ما بايد دست برداريم برويم سراغ آنها؟ يا نه، ما بايد مصلحت خودمان را ملاحظه كنيم. ما بايد ملاحظه كنيم به اينكه اين دستگاهى كه بايد معلمّ جمعيت باشد، بايد مربّى جمعيت باشد، بايد سازنده باشد، انسان جورى بار بيـاورد كـه در فكـر مقـدرات خودشان نباشند، دنبال اين باشند كه بنشينند اينجا، وعرض بكنم كه اين مسائل را از سمع و بصر تحويل بگيرند، و باطنشان اصـلاً بعد از چند روز خراب بشود، تهى بشود... نترسيد از اينكه به شما بگويند كهنه پرستيد ۵۰ سال به مـا گفتنـد، بگوينـد، مـا همينـيم.
مسائل را جدى بگيريد، نه مسائل را گوشتان به اين باشد كه از اروپا چى مىگويد... و اگر شما بخواهيد خوب انجام بدهيد، بايد ايـن راديو و تلويزيون را از اين چيزهایی كه ضعف در قلب انسان، در مغز انسان میآورد، انسـان را از انسـانيت خـودش بيـرون مـیكنـد،استقلال فكرى را از دست مىدهد، اينها را بايد از او دور كنيد .؛ صحيفه امام، ج۹، صص۱۵۶ -۱۵۸)
نکتهمهم: انسان هرجایی ديد برای زندگی دنيایی خودش ضعف نامعقول دارد، بايد بداند اين در اثر آناست كه يک جاهایی لازم بـوده، مبـارزه با هواینفس كند، نكرده است.