* مبارزه با نفس بسيار پيچيده است، چون نفس، به انسان نيرنگ میزند.
تنها مسير ما برای كمال، مخالفت با دوستداشتنیها است اما نه مطلق دوستداشتنیها. يعنی اينطور نيست كه به طور مطلق با همه دوستداشتنیها مبارزه كنيم، بلكه بايد با برنامه مبارزه كنيم. برنامه ريزی متمركز و پرهيز از تكثّرهای مضرّ در جريان مبارزه با نفس لازم است.
كار مبارزه با نفس بسيار پيچيده است، چون نفس، به انسان نيرنگ میزند. نفس حتی میتوانـد دينداری را هـم بـه نفـع خـودش مصادره به مطلوب كند.
* علت توجه به رنج.
علت توجه به رنج در كنار توجه به مبارزه با نفس اين است كه چون میخواهيم به اصلیترين راه كمال و رشد توجه كنيم، نيـاز بـه مخالفت با هواینفس داريم و هواینفس عمليات اصلی ما در اين دنيا است. مهمترين و شايد تنها عامل ترک مبارزه بـا نفـس درميان ما، فرار از رنج است. پس نياز است كه ابتدا از رنج صحبت شود و موضوع رنج درست جا بيفتد.
چرا به نصيحتهای خوبان برای مبارزه با نفس گوش نمیكنيم؟ چرا به آيات مربـوط بـه بهشـت و جهـنم دقيق اهتمام لازم را نداريم؟ چون ما دوست نداريم اذيت بشويم و رنج بكشيم. ايـراد انسـانهـا معمـولاً،موضوع رنج است. ترس از رنج پسنديده نيست و ما حتی نياز به طلب كردن برخی از رنجها داريم.
* رنج، گذرا است و بعد از آن يک راحتی و خوشی طولانی وجود دارد.
ترس از رنج موجب فرار انسان از مبارزه با نفس و ساير خوبیها میشود، لذا بايد تكليـف ايـن رنـج و نـوع برخـورد خـود را بـا آن مشخص كنيم. رنج، گذرا است و بعد از آن يک راحتی و خوشی طولانی وجـود دارد. چنانكـه حضـرت علـی(ع) در وصـف متقـين میفرمايد: چند روز كوتاه دنيا را با صبر و شكيبایی میگذرانند و در پی آن آسايش طولانی دارند ( نهج البلاغه/خطبه ۱۹۳).
* كسی كه مسأله رنج را حل نكرده باشد، نفسش مدام فريبش میدهد، هر چند با دلايل به ظاهردينی.
رنج گاهی به دليل ترک لذت است و گاهی واقعاً رنج و درد است. اگر مشكل ما با اين دو نوع رنج درابتدای كار حل نشده باشد؛ دو مشكل پيش میآيد.
مشكلی كه درابتدای كار است و باقی میماند اين است كه اگر ته دلت راحتطلب باشی، نفس تو مدام تـو را فريـب میدهد. اگر رنجگريز باشی، هميشه نفس تو برای بیدينی و راحتطلبـي، بهانـههـای قشـنگی ازآيـات و روايات برايت درست میكند؛ چون اين نفس، امّارةٌ بالسّوء است.( إنِّ الـنفَّس لأَمـارةٌ باِلسوء؛ يوسـف /۵۳)
علت اصلی فريب خوردن با بهانههای به ظاهر دينی و زيبا هم اين است كه راحتطلبـی پنهـان خـود را از ريشه نكندهايم و مسأله رنج را برای خودمان حل نكردهايـم. اگـر انسـان موضـوع رنـج و راحـتطلبـی وخوشیطلبی را برای خودش حل نكرده باشد، در همان اولراه نفس انسان، او را فريب میدهد.
* چرا رزمندگان، راه صدساله را يکشبه میروند؟
چرا رزمندگان و مجاهدان راه خدا به مقامی میرسند كه راه صدساله را يکشبه طی میكنند؟ چون رنج جان دادن را بـرای خـودحل كردهاند و پذيرفتهاند و درنتيجه نورانيت فوقالعادهای پيدا كردهاند. موضوع رنج برای مجاهد فی سبيلاﷲ حل شده است.
اگر موضوع رنج حل نشده باشد، نفس تو به تو نيرنگ میزند و متوجه نمیشوی. مثلاً اگـر جـايی عصـبانی شدی و رنجِ «برخورد تند ديگران» را تحمل نكردی و تو هم ناسزا گفتی، نفس میگويد: «حـق او بـود كـه ناسزا بشنود! تو كه تقصير نداشتی!» ولی حل موضوع رنج كمک میكند كه با ديدن اينطور رنجهـا، نيرنـگ نخوری و ازتحمل اين رنج خوشحال هم بشوی.
* هنگام ازدواج انتخاب میكنيد كه با چه كسی اختلافنظر داشته باشيد!
اين درک مهم است كه انجام تكليف، موضوع اصلی است و رنج كشيدن در اين راه را بايد مبنا قرار داد، ولی برنامهريزی بايد طبـق برنامه خدا باشد. اگر چه انتخاب دل ما بايد لذت گريزی باشد، اما در مقام عمل، لذت گريزی فقط براساس دستورات و برنامـه الهـیاست نه براساس انتخاب ما. لذا اگر يک لذت و خوشی، روزی انسان باشد؛ اگر نخواهد هم به او خواهند داد و همچنين اگـرانجـام يک تكليف الهی لذت دارد، هرگز نبايد آن را ترک كرد. مهم وضعيت دل ما است كه نبايد راحـتطلـب و لـذتطلـب باشـد. بايـد بپذيريم كه قراراست رنجهایی را بپذيريم.
به عنوان مثال، هر ازدواجی حتماً با مشكلات و اختلاف نظرهایی همراه است، زيـرا زن و شـوهر دو انسـان هستند، و طبيعي است كه انسانها دربرخی موارد با هم اختلاف دارند. بنابراين شما هنگام ازدواج در واقـع انتخاب میكنيد كه با چه كسی اختلاف نظر داشته باشيد! نه اينكه دنبال كسی بگرديد كه هيچ اختلافـی بـا شما نداشته باشد. اين رنجها را بايد پذيرفت و با آنها زيبا برخورد كرد.
* كسی كه مسأله رنج را حل نكرده باشد، اگر آدم خوبی بشود، خيلی خوب نمیشود.
مطلب ديگر در مورد نتيجه نپذيرفتن رنج اين است كه اگر مسأله رنج را برای خودت حل نكرده باشـی، اگـر آدم خـوبی هـم بشوی، آدم خيلی خوبی نمیشوی؛ چون انانيت تو باقی مانده است. عرفا و بزرگان تلاش كردهاند اين «من» خودشان را از بين ببرند و آخرين محافظهای بت انانيت، «فرار از رنج» و «ميل به راحتی و شهوت» است. اگر«من» از بين برود، چشم تو عين اﷲ، لسان تو لسان اﷲ و دست تو يداﷲ میشود. انتهای راه اين است كه ديگر «من» و دوستداشتنیهـای مـن نيست، «او» است. چنين لذتهایی هم در دين هست كه «او» بشويم. میخواهيم به جايی برسيم كه «مـا » نباشـيم ،«او» بشـويم.
براي به اينجا رسيدن، بايد تكليف خودت را با رنج معلوم كنی.
* ترک لذت، شيرين است، برای جلب نگاه خدا چه لذتهایی را بايد ترک كنيم؟
رنج ترک لذت، اگرچه رنج است ولی وقتی وارد آن میشوی و به ترک لذت میپردازی، آنقدر شيرين است كه زبان حال عرفا در اين ترک لذتها اين بوده است: «در بلا هم ميچشم لذات او / مات اويم، مات اويم مات او»
در روايتی امام صادق(ع) از قول پيامبراكرم(ص) فرمودهاند: هركسی كه هرچه دلش میخواهد میخـورد و هـرچـه دوسـت دارد، میپوشد، خدا به او نگاه نمیكند تا اينكه ازاين وضعيت جدا شود يا اين شرايط را ترک كند (التمحيص/ص۳۴).
پس برای جلب نگاه خدا، ترک اين لذتها لازم است.
* رابطه مبارزه با نفس و عبادت.
يكی از موضوعات مهم، نحوه برقراری ارتباط بين مبارزه با نفس و ساير مفاهيم دينی است. مثلاً رابطه عبادت بـا مبـارزه بـا نفـس چگونه است؟ عبادت، مقولهای غير ازهواینفس است. عبادت در واقع ارتباط مستقيم با خدا است.
رابطه ايندو اينطور است كه اگر كسی از صبح تا ظهر مبارزه با نفس كرده باشد، نماز ظهر و عصـر بيشتر بـه او مـزه مـیدهـد وعبادتش رونق پيدا میكند. نماز، جايزه آن مبارزه است. نماز مثل لقاءاﷲ است. عبادت، اگر چه ارتباط مستقيم با خدا است ولـی ايـنمطلب هم در چگونگی آن نقش دارد كه قبل از عبادت چكار كردهای؟ تو در برون چه كردهای كه الان مـیخـواهی درون خانـه بيایی؟!
امام حسن مجتبی(ع) میفرمايند: «هر كس میخواهد عبادتی داشته باشد، بايد خودش را برای آن پاک كند؛» (تحف العقول/ص۲۳۶).
عبادت، يعنی ارتباط. معنای لغوی «صلاة» درود، بهترين سلام و تحيت است. جمع صلاة، صلوات است. و «صلاة» به معنای نمـازهم در واقع چيزی از جنس صلوات بر رسول خدا(ص) است. اگر در صلوات، درود و تحيت به پيامبراكرم و اهل بيت(ع) میفرستيم، در«صلاه» میخواهيم همين كار را نسبت به خداوند انجام دهيم، كه البته عمليات ويژهای دارد.
نماز نتيجه همه خوبیها است و برای فهميدن نماز و چشيدن آن بايد بسيارمبارزه با نفس كرد. كسي كه مبـا رزه بـا نفـس نكـردهاست، مانند بچه سهسالهای كه ازارتباط با جنس مخالف چيزی نمیفهمد، از درک عبادت محروم است.
اگر طی روز مبارزه با نفس نكردهای لااقل سر نماز مبارزه با نفس كن. از حلال، لباس تهيه كن و در نماز بپـوش. نجاسـتهـا را ازبدن و لباس پاک كن. طاهر باش و آداب نماز را خوب بهجا بياور. اگر كسی بخواهد طی روز هر طوری كه دلش خواست رفتار كند، خدا در نماز به او نگاه نمیكند، چه رسد به اينكه بخواهد در نمازهر طوری كه دلش خواست رفتار كند. لااقل در نماز مبارزه با نفس كن.
* كدام دوست داشتنی محدوديت ندارد؟
اين طور نيست كه همه دوستداشتنیها از روز اول محدوديت داشته باشند. يک دوستداشتنی و علاقـهای وجـود دارد كـه بسـيارشيرين است، به دست آوردن آن آسان است، و از همان آغاز حركت نيز میتوان طعم آن را چشيد و استفاده زياد از آن اصلاً اسراف نيست و آن هم چيزی نيست جز دوست داشتن بچههای پيغمبر(ص). اين محبت به اهل بيت(ع)، هديه ويژه پروردگار عالم به امت پيامبر(ع) است.
در اين محبت، هيچ محدوديتی نيست. محبت اميرالمؤمنين(ع)، افراط ندارد. البته كسی كه میگويد علـی(ع) خـدا اسـت، از شـدت محبت به اميرالمؤمنين(ع) نيست، بلكه ناشی ازهواینفس خودش است. شدت محبت، انسان را مطيع و شبيه میكند.
يكی از چيزهایی كه دوست داشتن اهل بيت(ع) را ساده كرده است، مظلوميتی است كه تحمل كردهاند.
هر كسی اهل بيت(ع) را دوست داشته باشد، تزكيه میشود؛« وما خصَّناَ بهِ منْ ولَايتكمُ طيباً لخلَقْناَ وطهَارةً لأنَفْسُناَ وتزَكْيةً لنَاَ» (مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره)