* هواپرستی مقابل خدا
اساساً در مقابل خداپرستی، يك پرستش كليدی وجود دارد كه هواپرستی است. لذا مبارزه با هوای نفس، نظام دين است و مانند نخ تسبيح، تمام معارف دينی و توصيهها را به هم پيوند میدهد. اصلیترین و تنها كاری كه ما هميشه در طـول زنـدگی خـود داريـم، مبارزه با نفس است. ولی ما غالباً به اين مسأله توجه نداريم و بسياري از انرژیهای ما به دليل پرداختن به موارد غير اولويتدار، هرز میرود، در حالی كه فقط بايد يك موضوع را مراقبت كنيم و آن هم مبارزه با نفس است.
متأسفانه توجه لازم به مسألهی جهاد با نفس در اكثر آدمها نيست و تلقي درستی از اين معنا وجود ندارد. در حالی كه پيامبر اكرم(ص) اوج اعمال خوب را كه جهاد در راه خداست و در آن قله رفيعی به نام شهادت هم وجود دارد را «جهاد اصغر» ناميدند و جنگ كردن با تمايلات درونی را جهاد اكبر نام نهادند. (كافی/5/12)
* اينكه همه انسانها اعم از مؤمن و كافر در رنج آفريده شدهاند، كمك میكند رنجها را راحتتر تحمل كنيم
جهاد بانفس كار سختی است ولی شما كه میخواهيد با دوست داشتنیها خود مبارزه كنيد، در اين راه تنها نيستيد. خداوند، دنيـا ونظام هستی هم شما را در اين مبارزه كمك میكنند. اينكه همهی انسانها اعم از خوب و بـد، مـؤمن و كـافر همـه در رنـج آفريـده شدهاند،كمك میكند كه شما رنجها را راحتتر تحمل كنيد. خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد: « لقد خلَقَنْاَ الإْنِسانَ في كبَد«(سوره بلد/4)؛ يعنی همه انسان ها در رنج آفريده شـدهانـد. اگـر كسی بیدينی كند، رنج خودش را كاهش نمیدهد و اگر كسی دينداری كند، رنج او افزايش نمیيابد. سختی و رنج در مسير زندگی انسانها تا لحظهی مرگ و ملاقات خدا وجود دارد و اين در هستی و خلقت انسان تعبيه شده است؛ خداوند متعال میفرمايد: « يا أيَهّـا الإنسانُ إنِكَّ كاَدح إلِىَ ربكِّ كدَحا فمُلاقیه» (سوره انشقاق/6) يعني اي انسان! تو پيوسته با تلاش و رنج فراوان بـه سـوی پروردگـارخود حركت میكنی و سرانجام او را ملاقات خواهی كرد.
* از مبارزه با نفس نمیتوان فرار كرد
زجر كشيدن قطعاً براي همهی انسانهای خوب وجود دارد و هيچ كس نمیتواند از مبارزه با نفس فرار كنـد. حتـی آدمهـای هـرزه و هوسران هم نمیتوانند از مبارزه با نفس فرار كنند و بالاخره در مواردی ناچار میشوند از برخي از دوستداشتنیهای خود صـرف نظركنند يا با برخي از خواستههای دل خود مبارزه كنند.
اگر شما در جايی كه لازم بوده مبارزه با نفس كنيد، مبارزه نكرديد، قطعاً در جای ديگری مبارزه خواهيد كـرد. اگـر شـما در جـايی خودتان را كنترل نكرديد، قطعاً در جايی ديگر مجبور میشويد خودتان را كنترل كنيد با اين تفاوت كه ديگر اجر و پاداشی نخواهد داشت. لذا بهتر است كه انسان در همان جايی كه دستور و تكليف الهي وجود دارد، مبارزه با نفس كند.
* يكی از كمكهای خدا به مؤمنان برای مبارزه با نفس، قرار دادن سختی براي همه(مؤمن و كافر) است
خداوند بيان میكند كه اگر نمیخواستم اينطور باشد كه همهی مردم را به يك چشم نگاه كنم، كاری میكردم كـه سقف خانههای كافران از نقره ساخته شود، يعني كاری میكردم كه مؤمنان در دنيا سختی بكشند و كافران راحت باشند، به مؤمنان بلا میدادم ولی به كافران بلا و گرفتاری نمیرساندم. اما خدا اين كار را نكرده است و همه را به يك چشم ديده است. (زخرف/33) ايـن تعبيـركه خداوند در آيهی فوق میفرمايد: سقف خانههای كفار را از نقره يا طلا میساختم، قابل تأمل است؛ يعنی ببينيد اگر سـقف خانـهای اين طور باشد، بقيه امكانات رفاهی كه در اختيار كفار است، چگونه خواهد بود؟! ولی خدا اين كار را نكرده است و رنج را بـراي همـه قرار داده است.
تصور كنيد اگر رنج و سختی در دنيا، فقط براي مؤمنان بود و كافران زندگی دنيوی راحت و بدون سختی و رنجی داشتند، چند نفـرمؤمن باقی میماند؟! امام صادق(ع) در توضيح آيهی قبل میفرمايد: اگر خدا اين كار را میكرد (سقف خانههاي كافران را از نقره قـرار میداد)، تمام مردم كافر میشدند؛ (الزهد/47).
و در حديث قدسی میفرمايد: « اگر بنده مومنِ من محزون و دل شكسته نمیشد، دستارى از طلا به سر كافر میبستم» (علل الشرايع/2/604) پس خدا به ما لطف كرده و رنج را برای همه قرار داده است. اينكه رنج برای همه است، كمكی اسـت كه راحتتر رنجهای دنيا را تحمل كنيم.
يكی از سختیهاي اهل جهنم اين است كه میبينند هم در اين دنيا سختی كشيده اند و هم در آن دنيا در رنـج و عـذاب هسـتند و تحمل اين واقعيت برايشان خيلی سخت است.
* همراهی نظام هستی، كمك ديگر خدا به مؤمن برای پذيرش رنجهای دنيا
همراهی نظام هستی، كمك ديگری است كه برای پذيرش رنجهای دنيا به مؤمن میرسد. نظام خلقت و طبيعت به گونـهای اسـت كه پذيرش رنج و تحمل آن را ساده میكند. حضرت علی(ع) در نامهی 31 نهج البلاغه كه نامهای خطاب بـه فرزندشـان امـام حسـن مجتبی(ع) است، به حقايقی از دنيا اشاره میكنند كه فهم دقيق و درست آنها، كمك بسيار عالی و خوبی برای پـذيرش رنـجهـای دنيا است. اين نامه سندی بالادستی محسوب میشود كه يك دوره معارف دين است.
حضرت در اين نامه میفرمايد: « از پدرى فانى و اعتراف كننده به گذشت زمان، كسی كه زندگى را پشت سر گذاشته و در سپرى شدن دنيا چارهاى نداشته و از پدري كه فردا كوچ خواهد كرد به فرزندى كه آرزومند چيزى است كه به دست نمیآيد، در دنيـا هـدف بيمـارىهـا قـرار دارد و در تيررس مصائب و گرفتاریهای دنياست...
كسی كه اين ويژگیها و صفات را در انسان و دنيا میبيند و به اين سختیهای زندگی دنيا توجه میكند خـود بـه خـود كمكـی ازبيرون برای پذيرش رنجها دريافت كرده است.
* پذيرش رنجهای دنيا، به معنای عدم برنامهريزی نيست
پذيرش رنجها به معنای عدم تلاش و عدم برنامهريزی برای حل مشكلات و برطرف كردن رنجها نيست. برای برطرف كردن رنج، بايد تلاش و برنامهريزی كرد ولی اگر اين برنامهريزی را خدا به هم ريخت و به نتيجه نرسيدی، باز هم بايد لبخنـد بزنـی و راضـی باشی.
حتی برای رسيدن به علاقهها هم بايد برنامهريزي كرد؛ خداوند میفرمايد: « بهرهی خودت از دنيا را فراموش نكن؛ ولَا تـَنس نصيبك منَالدنیْا» (سوره قصص/77) ولی اگر خدا حالت را گرفت و برنامه هايت را به هم زد، باز هم بايد خوشحال و راضی باشی. از برخـی رنجها بايد فرار كرد و بعضی از رنجها را بايد انتخاب كرد ولی در اين ميان اگر خدا برنامـهات را بـه هـم زد، بـاز هـم لبخنـد بـزن. برنامهريزی و تصميمگيری لازم است ولی اگر خدا آنها را به هم زد، بايد رضايت داشت. حضرت علی(ع) مـیفرمايـد « مـن خـدا را آنجايی شناختم كه تصميمهايم را خراب میكرد.» (نهج البلاغه/حكمت247)
* يكی از علائم خودخواهی و هواپرستی اين است كه اگر زندگی سخت شد، از روی لجبازی، زندگی را سختتر كنی
يكی از علائم خودخواهی و هواپرستی اين است كه اگر زندگی سخت شد، از روی لجبازی، زندگی را سختتر كنی. مثلاً كسي كـه خودكشی میكند، رنج و ناراحتي را نپذيرفته است و چون زندگیاش سخت شده، از روی لجبازی آن را به شدت بر خودش سختتر میكند.
اگر يك بخشی از تابلويی كه كشيدهايد، خراب شود؛ نبايد كل آن را بشكنيد و خراب كنيد؛ چون فقط يك قسمت آن خـراب شـده بود، نه همهی آن، ولی شما با اين كار تمام آن را نابود كردهايد. اين كار، يكی از علائم خودپرستی و هواپرستی و لجبازی با خدا اسـت كه انسان كل زندگی را خراب كند. بايد قواعد بازی دنيا را پذيرفت.
در راه خدا بايد رنجها را پذيرفت و از دوستداشتنیها چشمپوشی كرد. اگر انسان از دوستداشتنیهـايش بـه خـاطر خـدا بگـذرد، كمكم نوبت خودش میرسد و بايد از خودش هم بگذرد و در زمان قرباني كردن«خود» بود كه حوادث عاشورا رقم خورد.