- امام صادق (عليه السلام ) فرمودند:
«در پاسخ به مردى زنديق كه پرسيده بود: كودك خردسالى كه نه گناهى كرده و نه جرمى از او سر زده، به چه سبب مستحق دردها و بيمارىهايى شده است كه به وى مىرسد» بيمارى بر چند گونه است: بيمارى آزمون، بيمارى كيفر و بيمارىاى كه علت مرگ قرار داده شده است. اما تو مدعى هستى كه آن از خوراک نامناسب، نوشيدنى آلوده و بيمارىاى است كه در مادر وى وجود داشته است و گمان مىكنى كه هر كس بدن خويش را درست تدبير كند و در احوال خود، نيك بنگرد و در آنچه مىخورد، سودمند و زيانآور را از همديگر باز شناسد، بيمار نمىشود. تو در اين دعوى خود، به (عقيده) كسانى مىگرايى كه مىپندارند بيمارى و مرگ، جز از خوردنىها و نوشيدنىها نيست. ارسطو، استاد طبيبان بود، افلاطون، سرآمد حكيمان بود و جالينوس، پير و پر تجربه بود؛ اما نتوانست مرگ را آن گاه كه در آستانهی وى فرود آمد، از خويش براند. همه مردند، در حالى كه در حفظ خويش و در انديشيدن به آنچه با بدن سازگار است از هيچ كوششى فروگذار نكردند. چه بسا بيمارى كه درمان كننده او را ناتندرستى افزوده است و چه بسيار طبيب داناى آشناى به دارو و درمان كه خود مرده و (در برابر) فردى ناآگاه به طب مدتى درازتر پس از او زنده مانده است و نه آن را پس از سرآمدن مدت (زندگى) و فرا رسيدن اجلش، آگاهى به طب، سودى نبخشيده و نه اين را پيش از سرآمدن مدت (زندگى) و به گاه دورتر بودن اجل، ناآگاهى از طب، زيانى رسانده است.